گروه د یپلماسی، راهبرد تهران پس از «بشار اسد» را بررسی می‌کند

بازیابی قوا برای جهت‌یابی در شام

مریم سالاری
روزنامه نگار


وقتی اخبار فتح سنگر به سنگر شهرهای سوریه توسط «هیأت تحریرالشام» ظرف کمتر از دو هفته به خبر اول جهان تبدیل شد و در نهایت «محمد جولانی» پرچم پیروزی را در کاخ ریاست جمهوری بشار اسد بالا برد، می‌شد پیش‌بینی کرد که سوریه به صحنه رقابت داخلی و خارجی بازیگرانی تبدیل خواهد شد که هدف نخست خود را در تغییر توازن قوای منطقه‌ای جست‌و‌جو می‌کنند؛ جایی که ایران و روسیه به عنوان دو متحد راهبردی دمشق در آن دست برتر را داشتند و حالا نیروهای تازه فعال شده سعی دارند به ترتیبات سنتی در این بخش از خاورمیانه پشت کنند و ابتکارعمل را از دست ذی‌نفوذان بربایند. با بالا گرفتن رقابت در سوریه بدون «اسد»، نگرانی آن دسته از بازیگران منطقه‌ای که خود را پیروز نبرد سوریه می‌بینند، از پررنگ شدن سهم تهران در شرایط‌ گذار سوریه چیزی نیست که قابل کتمان باشد. بسیاری از ناظران در تحلیل چرایی این تلاش‌های پیدا و پنهان برای تقویت بردارهای تنش با ایران در سوریه جدید به عواملی چون فرافکنی چالش‌های درونی این کشورها و نیز جبران ناکامی‌شان در رقابت‌های تاریخی با ایران از جهت توسعه حوزه نفوذ و نیز تأثیرگذاری در مسائل منطقه‌ای اشاره دارند.
بنابراین رقبای منطقه‌ای بیش از هر چیز نگران واقعیاتی هستند که می‌تواند در چشم‌انداز مبهم سوریه و امکان‌های بازیگری اثرگذار در موازنه جدید در حال ظهور پدیدار شود. از این منظر طبیعی است گروه‌های مسلح چندلایه حاکم بر سوریه و کشورهای سمپات هر یک از آنها برای ممانعت از شکل‌گیری این موازنه به نفع تهران، دلیل کافی برای ایفای نقش تعارضی خود در سوریه دست پا کنند و در نهایت به پیچیده و بحرانی کردن وضعیت آن دامن بزنند؛ تلاشی که اتفاقاً با حمایت کشورهای خارج از منطقه مواجه است زیرا تغییر قوای موازنه در سوریه به ضرر ایران، نه فقط مداخله امریکا و اسرائیل را در این بخش از خاورمیانه سازماندهی می‌کند که آنها را دارای مشروعیتی نمایشی می‌سازد. چشم‌انداز آینده ایران در صحنه سوریه را باید در این افق گسترده دید. راهی که ایران خواهد رفت حرکت آینده آن را دست کم نزد سیاست سازان باشگاه قدرت جهانی ترسیم کرده و مبنای تصمیم‌گیری آنان را در خاورمیانه شکل خواهد داد.

تنش در داخل، رقابت در خارج
اما سیاست‌سازی در سوریه پسااسد با دشواری‌های نشأت گرفته از انباشت سوءبحران‌های داخلی روبه‌رو خواهد شد که متأثر از چندپارگی نیروهای مسلح حاکم بر این کشور است که بی‌تردید زاینده مرحله جدیدی از بحران و به اجرا درآورنده پرده جدیدی از جنگ‌های داخلی در این کشور خواهد بود؛ امری که وقوع آن زیر سایه کنترل بخش‌های مختلف سوریه توسط طیف وسیعی از گروه‌های اپوزیسیون و تسلط اقلیت علوی بر اکثریت سنی با گرایش‌های جهادی تا سکولار دور از ذهن نخواهد بود و می‌تواند معادله را بسیار پیچیده کند. بنابراین دور از انتظار نیست در سوریه‌ای که بیش از یک دهه تجربه کننده جنگی ویرانگر در صحنه داخلی بوده و حالا گروه‌های متنفذ مسلح به هر شکلی دشمن مشترک خود را از مسیر برداشته‌اند، در مسیر پایه‌گذاری نظام جدید دچار تشتت شوند و دست به اسلحه علیه یکدیگر ببرند. افزون بر شکاف‌های داخلی تردیدی وجود ندارد که گفتمانی که بر جریان حاکم در سوریه تفوق خواهد یافت، متأثر از گرایش‌هایی که نسبت به غرب یا در روند ضدیت با آن خواهد داشت، زمینه را برای نقش آفرینی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای فراهم خواهد کرد. شکل‌گیری روندهای مغایر با جهان غرب، ایالات متحده و متحدان اروپایی‌اش را از مشارکت برای ایجاد امنیت و ثبات در سوریه دور خواهد کرد تا در مسیر خواب‌هایی که اسرائیل برای فروپاشی ظرفیت نظامی سوریه دیده است، مانع جدی نباشند. به اینها باید نقش پررنگ ترکیه را در میوه چینی تحولات پس از اسد در سوریه افزود که در تصویر اولیه، در صدر بازیگران بازی ساز نشسته است و وزنه ژئوپلیتیک آن را سنگین‌تر کرده است با این حال نمی‌توان رهبران ارتش آزاد حاکم در سوریه را بازوی اجرایی ترکیه خواند که پذیرای همه خواست‌های آنکارا و نقش برتری او در این بازی بزرگ باشند.

طلایه‌های جدید راهبرد ایران
 مشارکت ایران در چنین صحنه پیچیده و چندوجهی متناسب با مقتضیات وضعیت جاری سوریه، نیازمند ابتکارعمل‌هایی در سیاست خارجی خواهد بود. مقام‌های ایرانی از ساعات اولیه پس از رفتن رئیس‌جمهوری قانونی دمشق، دربرابر رویه غیریت ساز برخی بازیگران منطقه‌ای در این صحنه بر رویکرد اصولی خود تأکید کردند که بویژه با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر منطقه تمایلی به تشدید تنش ندارند. این مهم را نیز با عدم ورود به معرکه سوریه نشان دادند. در چنین شرایطی هرچند رفتن اسد به معنای از دست رفتن کانال نزدیک دیپلماسی تهران با دمشق و مهم‌تر از آن کم رنگ شدن نقش متحدانش در زمین سوریه خواهد بود. با این حال درک واقع ‌بینانه از وضعیت موجود به تجدید نظر در استراتژی و نوع جدید رابطه با جریان حاکم بر سوریه می‌انجامد.
دور از انتظار نیست که وجود برخی قرابت‌های تاریخی و سیاسی متأثر از ملاحظات مشترک میان جمهوری اسلامی و برخی جریان‌های اسلامی ذی‌نفوذ در سوریه امکانی برای تمرکز بر اشتراکات و عبور از افتراقات در مسیر مواجهه با دشمن مشترک همچون اسرائیل فراهم کند و به اکثریت یافتن نسبی رویکرد ایران در سوریه و نقش پررنگ آن در ترتیبات سیاسی پیش رو بینجامد. در همین راستا طبیعی است در سطح منطقه‌ای، نیروهایی که از بحران‌سازی برای ایران و در محیط پیرامونی‌اش ارتزاق می‌کنند، به تکاپوی بیشتر می‌افتند. ائتلاف ولو نامتجانس نیروهای ماهیتاً متناقض در منطقه بر سر تضعیف ایران و به حاشیه راندن نقش راهبردی آن دور از ذهن نیست. در مسیر پیش رو که نیروهای تازه‌ای در میدان سوریه فعال می‌شوند و نیروهای قدیمی در جامه‌های نو به میدان می‌آیند، سیاست اعلامی ایران مبنی بر احترام به وحدت، حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی سوریه و تأکید بر تعیین سرنوشت و تصمیم‌گیری در مورد آینده این کشور توسط مردم می‌تواند فرصتی برای تهران جهت بازیابی قوا و جهت‌یابی در شام از طریق تبدیل شدن به بخشی از فرآیندهای مشورتی در سوریه باشد.
در معادله در حال شکل گیری، سنگینی بازیگران، سهم آنان و جهتگیری شان برآیند بازی را تعیین می‌کند. به میزانی که حضور ایران در باشگاه قدرت منطقه‌ای مرتبط با فرآیند سوریه قوت بگیرد تشکل و توان بازیگران تازه وارد، کمرنگ و طلایه‌های جدید راهبرد ایران آشکار خواهد شد. این بایسته‌ای است که در تلاقی دو گفتمان متباین که در یک طرف نیروهایی هستند که به اتحاد با قوای خارجی دل بسته و دیگری به دنبال راهکاری در درون می‌گردد، امری دور از ذهن به نظر نمی‌رسد.
با این حال غیر ممکن نیست، اگر جریان‌های پیروز صحنه سوریه در بازی کنونی دست پنهان برخی بازیگران منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای با هدف تاراج ثروت ملی کشورهای منطقه را فراموش نکنند.