علم سیاست درباره ماهیت تحولات در سوریه به ما چه میگوید؟
علی کریمی مله
تحلیلگر سیاسی
جهان سیاست با اینکه تا حدی قاعدهمند و انضباط پذیر است و به کنش ورزان و تحلیل گران سیاسی قابلیت پیشبینی پذیری نسبی میدهد، اما بیتردید میدان وقوع شگفتیسازهای بسیار نیز هست.
شگفتیهایی که نه فقط جنبه پدیدارشناسانه دارند، بلکه ابعادی معرفت شناسانه و دانشورانه نیز مییابند. از تازهترین شگفتیهای درس آموز میدان سیاست، تحولات جاری در سوریه است که طی مدت دو هفته به یک نظام سیاسی 54 ساله پایان داد و با شیوههای بروز و ظهورش، مفاهیم و دانشواژههای موجود در دانش سیاست، همچون انقلاب و شورش را به چالش کشید. با اینکه اظهارنظر دقیق و علمی درباره روند، ریشهها، زمینهها، ابعاد و پیامدهای وقوع این رخداد شگفتیساز، نیازمند دادههای عینی است که گذشت زمان آن را روشنتر خواهد کرد، اما در نگاه نخستین، حامل برخی شناسههای مشترک با پدیدههایی چون شورش و انقلاب مینمایاند. اما به گمان صاحب این قلم ماهیتی متمایز از آن دو دارد.
در ادبیات سیاسی شورش، نوعی ناآرامی سیاسی محدود، قانون ستیزانه، بیبرنامه و بدون چشمانداز درازمدت است که صاعقهوار رخ میدهد و با کاربست خشونت عریان و با تحمیل خسارت و تخریب اموال و نهادهای عمومی همراه بوده و اغلب موضوع محور است. شورش اغلب در واکنش به موضوعی خاص مثل گرانی بنزین 1398 ایران، یا قتل یک جوان مهاجر سیاه پوست از سوی پلیس فرانسه در سال 2023 و مانند آن رخ میدهد.
شورش پدیدهای بینظم و فاقد رهبری معین است و یک اقدام جمعی نه چندان سازمان یافته و البته با هدف محدود است که واژگونی و بازسازی ساخت سیاسی و اجتماعی در چهارچوب یک ایدئولوژی معین را دنبال نمیکند. شورشیان پیکارگران سیاسی هستند که معمولاً چشمانداز و طرح و برنامهای برای آینده درازمدت جامعه ندارند و تنها هدفشان آسیب رساندن و از بین بردن عاملان اصلی مشکلات و بیعدالتیهای موجود است.
در هر حرکت اعتراضی جنبشی یا انقلابی بویژه در مراحل اولیه آن وقوع شورش گریزناپذیر است و به دلیل خلأ قدرت ناشی از سقوط رژیم حاکم در مراحل اولیه پیروزی نیز امری محتمل است. اما با عنایت به عنصر هدف، ایدئولوژی، معنا، ساخت، گستره و ماهیت کنش گران، اطلاق عنوان شورش بر تحولات سوریه مفهوم پردازی دانشورانهای به نظر نمیآید.
زیرا رخدادهای سوریه بویژه در روزهای اولیه اگرچه واجد نشانههایی از شورش است اما از ساخت سلسله مراتبی شبهنظامی و عنصر رهبری برخوردار بود که توانست در اقدامات مرحلهبندی شده از هدف محدود- اعمال فشار بر دولت اسد یا افزایش تصرفات سرزمینی- به هدفی گسترده و بنیانی که همانا تغییر رژیم بود، عبور کرده و آن را به حرکت اعتراضی گسترده و بنیانفکن سیاسی تبدیل کند.
نفی ماهیت شورشی تحولات سوریه به معنای تصدیق خصیصه کاملاً انقلابی آن نیست. چون کنشهای اعتراضی جمعی، تنها زمانی سویه انقلابی دستکم در معنای کلاسیک آن مییابد که با مشارکت گسترده ناراضیان و در فرایندی درازمدت شکل گرفته و رهبران انقلاب، با برساخت یک ایدئولوژی و آرمانشهری رهایی بخش، اعتراضها را معطوف به ساخت اجتماعی و سیاسی نموده و بر مدار آن ناکجاآباد، معترضان و کنشگران انقلابی را بسیج میکنند.
انقلاب دگرگونی بنیادین در ارزشهای حاکم، ساختارهای سیاسی، رهبری، روشها و سیاستها را دنبال میکند. تحلیل معناشناختی تحولات سوریه و تدقیق نشانه شناختی مضمون سخنان کارگزاران و بازیگران اصلی آن نیز ما را به وجود همه عناصر تحول انقلابی رهنمون نمیشود.
به گمان نگارنده، پیجویی تحولات سوریه از سال 2011 میلادی و بویژه رخدادهای 2016 به بعد که با مداخله بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و در منظومه تقابل و تعارض منافع تاکتیکی-استراتژیک آنان رقم خورد، نوعی آرایش سیاسی-نظامی بین گروههای مسلح با انگیزههای مسلط قومی، مذهبی- دینی در قالب جنگ داخلی با حالت صلح مسلح را به نمایش گذاشت.
در این میان خلأ قدرت و ناهمپایگی نظامی-اطلاعاتی برآمده از پیامد عملیات «طوفان الاقصی»، به منزله کاتالیزور شعلهور شدن جنگ داخلی عمل کرد. ثمره شعله کشیدن این جنگ داخلی، پیروزی مخالفان مسلح بود.
پایان حکومت اسد، آغاز تکوین پویشها و صورتبندیهای جدید داخلی برای جامعه سوریه و بین بازیگران منطقهای و فرامنطقهای خواهد بود. تعیین برنده و بازنده قطعی و کامل این رقابت منازعه آمیز، طبق منطق اقتضایی، بسیار دشوار است و تنها گذشت زمان بدان پاسخ خواهد داد.