«ایران»‌از تغییر نگاه کشورهای عربی درباره تهران گزارش می دهد

عقلانیت اعراب در دوره شوریدگی «ترامپ»

مریم سالاری
روزنامه نگار


پیامی که کشورهای عربی خاورمیانه روز دوشنبه در محکومیت تعرض سرزمینی اسرائیل علیه ایران به جهان مخابره کردند، انعکاس نشانه‌های مثبتی بود که مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور تحول‌خواه ایران با طرح اولین مواضع منطقه‌ای خود در استقبال از روابط سیاسی با ریاض و دیگر کشورهای عربی ارسال کرده بود و با تاریخی خواندن تحول رابطه تهران و ریاض از سوی «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی پاسخ گرفت. چرخش از وضعیتی که در آن ایران و بازیگران اثرگذار در غرب آسیا به این اعتقاد رسیده بودند می‌توانند با همکاری یکدیگر امنیت منطقه را تضمین کنند تا شرایطی که در بیش از هفت سال بر روابط ایران و کشورهای عربی بویژه عربستان سعودی حاکمیت داشته، به نظر چندان آسان نمی‌آمد، اما انتقال قدرت از پادشاه فقید عربستان و اطرافیان ریش‌سپیدش به ملک سلمان که سررشته کشورداری‌اش را به «محمد بن سلمان» ولیعهد جوان خود سپرد در کنار واقعیت‌های بیرونی چون تحول در رویکردی که از سوی ایران بویژه در دولت مسعود پزشکیان در حوزه سیاست منطقه‌ای و همسایگی پدیدار شد، وضعیتی بود که می‌توانست مقدمه این تغییر بزرگ قرار گیرد. هرچند دیگر بسیار تکراری است که گفته شود ماجرای حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران همچون چاشنی انفجاری بمب ساعتی پنهان شده در این رابطه عمل کرد، اما این تنها لایه سطحی تحولاتی بود که زیر پوست آن تعارض اجتناب‌ناپذیر منافع، اختلافات ریشه‌دار ایدئولوژیک و مداخله کشورهای صاحب‌قدرت خارج از منطقه که همواره منافع خود را به‌واسطه فراهم آمدن زمینه رقابت‌های تسلیحاتی و به جیب زدن دلارهای نفتی در تقویت اختلافات و تنش‌های این منطقه یافته بودند، جریان داشت و می‌توانست بالاگرفتن تنش میان ایران و عربستان را سهل و ممتنع کند. با این‌همه، این ملغمه بویژه در سال‌های اخیر با چند واقعیت سیاسی درون و بیرون از منطقه، افزونه وضعیت پیچیده‌تری یافت؛ واقعیاتی که نقطه عزیمت آن به تجربه حاکمان نوخاسته سعودی و متحدان عربی امریکا از حضور «دونالد ترامپ»، در رأس دولت امریکا در چهار سال نخست ریاست‌جمهوری‌اش بازمی‌گشت که کشورهای عربی را به این گمان مبتلا کرد که رقص شمشیر رئیس‌جمهور بلندپرواز امریکایی در کنار دشداشه‌پوشان و دست گذاشتن او بر گوی بلورین، آغاز دوره‌ای طلایی در بستر رابطه امریکا و پایتخت‌های عربی خواهد بود. اما آنچه بعدها در مسیر این رابطه رخ داد، چیزی بیشتر از قراردادهای چند میلیارد دلاری تسلیحات به کشورهای عربی و قراردادهای ریز و درشت دیگر نبود که بر این رابطه استیلا پیدا کرد. این قرابت که جز اعتماد به نفس بی‌پشتوانه حاصلی برای کشورهای عربی نداشت، تنها به خدمت اجرای پروژه برون‌سپاری سیاست خارجی منطقه‌ای ایالات متحده به تل‌آویو و تلاش برای محقق کردن توافق «آبراهام» و عادی‌سازی رابطه اسرائیل و بازیگران عربی درآمد.
 
کشورهای عربی در مسیر اتحادهای نوین
با چنین پیشینه‌ای، همان‌قدر که عوامل و دلایل برای بالاگرفتن رقابت میان ایران و کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان به‌عنوان کشور صاحب‌نفوذ منطقه وجود داشت، برخی واقعیت‌ها سبب شد حرکت به سمت گفت‌وگو و حل اختلافات کلید بخورد. نقش پررنگ ایران در ترتیبات سیاسی اتخاذشده برای حل بحران‌های مزمن منطقه از یک‌سو و پیشینه گرفتن هزینه‌های عربستان و کشورهای همپیمانش بر فواید معدودی که از تقابل‌گرایی در برابر ایران نصیب‌شان می‌شد، در کنار تحول در راهبردهای کلان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی همچون امارات از جمله دلایلی بود که تغییر مسیر کشورهای عربی در مناسبات منطقه‌ای را ضروری ساخت. تنها نگاهی به سند چشم‌انداز 2030 عربستان کافی بود تا فرادستی چشم‌انداز اقتصادی و حرکت این کشور به سمت تبدیل شدن به‌‌عنوان هاب جهانی تجارت و سرمایه‌گذاری پدیدار شود. از منظر تصمیم‌سازان سعودی تحقق این هدف و گام برداشتن در مسیر جدید توسعه صنعتی که بر پایه کاهش نقش نفت در اقتصاد و همراهی با انقلاب چهارم صنعتی طراحی شده است، نمی‌توانست در بستر ترتیبات امنیتی گذشته و در روند تقابل با ایران و اتکای صرف به همپیمانی با ایالات متحده ممکن شود.
برای این مهم، خارج شدن از ائتلاف‌های دست‌و‌پاگیر و تغییر جهت متناسب با معادلات نوین منطقه و تغییر الگوهای دوستی و دشمنی بویژه در رابطه با ایران ضروری می‌نمود؛ الگویی که در آن، ایران نه دشمن که می‌توانست رقیبی باشد که ذیل راهبردهای تحول‌خواهانه هر دو کشور جایی برای همسویی در بخش‌های غیرمتعارض با آن باقی بگذارد. شکل‌گیری این روند پس از ورود خاورمیانه به دوره پس از 7 اکتبر اهمیتی مضاعف پیدا کرد. چراکه ایران و عربستان از دایره تهدید وجودی برای منافع یکدیگر خارج شدند، به حساسیت‌های هم توجه کردند و به دو بازیگر در یک فرآیند دیپلماتیک با هدف مشترک یعنی مدیریت بحران‌های برآمده از تل‌آویو تبدیل شدند. تغییر بارز سیاست خارجی کشورهای منطقه بویژه عربستان و ترجیح به محدود کردن مداخلات نظامی و حرکت به سمت اتحادهای چندقطبی متنوع نیز در چنین فضایی معنادار می‌شود؛ اینکه کشورهای عربی مواجهه‌ای فرآیندی را از قبال اعتنا و پیوستن به اتحادهای نوین در برابر تلاش ایالات متحده آغاز کرده‌اند و به نظر نمی‌رسد زیر سایه سیاست‌های بلندمدت خود در دولت دوم «دونالد ترامپ» نیز از آن دست بکشند.
هرچند هنوز معلوم نیست آیا ترامپ همچنان سعی خواهد کرد شعار «اول امریکا» را همچنان از طریق اتحادهای ناسازگار که پیشتر در قالب‌های امنیتی پیش می‌برد، دنبال کند یا نه، اما آنچه پیداست اینکه او در دولت دوم خود با قاب تازه‌ای از خاورمیانه روبه‌رو خواهد بود. در همین راستا می‌توان اجلاس دو روز پیش ریاض و رویکرد برآمده از آن در رد جاه‌طلبی‌های جنگ‌طلبانه نتانیاهو در قبال ایران را پیامی به دولت ترامپ دانست؛ جایی که «محمد بن سلمان» در آن اسرائیل را به ارتکاب نسل‌کشی در غزه متهم  و حملات اسرائیل به ایران را محکوم کرد و از جامعه جهانی خواست تا اقدامات خصمانه اسرائیل در خاک ایران را متوقف کند. بنابراین بعید به نظرمی رسد ترامپ در چنین شرایطی امکانی برای برهم زدن روندهای سیاسی و دیپلماتیک اخیر در منطقه که به عادی‌سازی روابط ایران و بسیاری از کشورهای عربی انجامیده است، داشته باشد و قادر باشد منطقه را بار دیگر وارد وضعیت رقابت و خصومت با ایران کند.
 
روی گشاده دیپلماسی مبتکرانه تهران
در چنین فضایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همزمان از فرصت تغییر برآمده از روی‌کار آمدن دولت پزشکیان به‌خوبی در راستای توسعه روابط منطقه‌ای بهره می‌برد و در این عرصه فعال‌تر از همیشه ظاهر شده است؛ موقعیتی که برای رقیب به بی‌فایده بودن هزینه قطع رابطه معنا می‌شود. اینچنین بود دیپلماسی مبتکرانه‌ای که درست در هنگامه اوج‌گیری تنش نظامی تهران و تل‌آویو از سوی سیدعباس عراقچی وزیر خارجه در قریب به اتفاق کشورهای عربی به اجرا درآمد، روی گشاده تهران را برای آغاز روند جدید دولت چهاردهم آشکار کرد؛ روندی که با توجه به تعدد موضوعات متعارض و احتمال بالای وجود تحریکات مخرب فرامنطقه‌ای، سهل و ممتنع به نظرمی‌رسد اما آنطور که رضا نصری، کارشناس مسائل سیاست خارجی به «ایران» می‌گوید: شتاب بخشیدن به دیپلماسی منطقه‌ای برای حضور اثرگذارتر در ترتیبات جدید منطقه‌ای می‌تواند به سامان دادن هرچه سریعتر نظم جدید بینجامد و در روند مواجهه پیش‌روی ایران و امریکا همچون سدی در برابر هر سیاست تقابلی احتمالی در زمین منطقه باشد.