«ایران» دیپلماسی تهران و رویکرد کشورهای عربی نسبت به تعرض نظامی اسرائیل علیه ایران را بررسی میکند
رویگردانی آشکار منطقه از صهیونیستها
مریم سالاری
روزنامه نگار
هنر دیپلماسی، تحقق خواستهای ناممکن است و تحقق این ناممکن را در میتوان در تبدیل دشمنیها به دوستی درست در هنگامه پرحادثه خاورمیانه و در بطن تقابل نظامی تهران و تل آویو دید؛ جایی که دولتمردان در پاسداری از منافع و مصلحت کشور همچنان به قاعده دیپلماسی وفادارند و قدرت کشور در حوزه «میدان» را به امکانی برای شکست سیاستهای پرهزینه تبدیل میکنند.
بحران و تنش میان تهران و تل آویو در حالی بامداد شنبه 5 آبان با شرارت نظامی این رژیم علیه ایران به اوج خود رسید که موج واکنشهایی که ساعاتی پس از آن از پایتختهای عربی در محکومیت اقدام نظامی رهبران جنگطلب اسرائیل بلند شد، نقطه عطفی در تحولات کنونی خاورمیانه رقم زد. اعتراض شدیداللحن «ریاض»، «دوحه»، «آنکارا»، «الجزیره»، «بغداد»، «قاهره»، «امان»، «منامه»، «ابوظبی» و«کویت» به حمله نظامی تل آویو که در بیانیههای رسمی بازتاب یافت، پس از آن بود که سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه در هفتههای اخیر اغلب این شهرها را زیر پا گذاشته بود تا منطقه را از قرار گرفتن در بحرانی غیر قابل کنترل برهاند و خوابهایی را که «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیراسرائیل برای دمیدن بر آتش جنگ و منازعه دیده بود، آشفته کند. بر مبنای قضاوت پیرامون دادههایی که به طور پیدا و پنهان در معرض دید ناظران قرار دارد، تغییر مواضع و چرخش کشورهای عربی به سمت ایران با هویدا شدن دست برتر آن در جنگ نامتقارن با تل آویو آغاز شد، با دیپلماسی ویژه عراقچی بویژه با کشورهایی که رابطه ایران با آنها هنوز رسمیت نیافته، نقطه عطفی بزرگ یافت، با کنارهگیری و عدم مداخله در حمله نظامی تل آویو به اوج رسید و بالاخره با محکومیت شدید تعرض سرزمینی اسرائیل علیه خاک ایران توسط قریب به اتفاق کشورهای عربی معنای تازهای یافت.
تغییر موازنه
اما اینگذار به آسانی و خود به خود رخ نداده است. کشورهای منظومه غرب در حالی به تماشای اوج گرفتن رابطه ایران و کشورهای عربی نشستهاند که این کشورها تا پیش از آن درباره مهمترین مسائل منطقه، موضعی همساز با بازیگران خارج از این حوزه همچون ایالات متحده اتخاذ کرده بودند. با این حال مقامات دولت و مشخصاً وزیر امور خارجه ایران درشرایطی که سناریوی «تزاید بحران» در دستور کار تل آویو و امریکا قرار گرفته است، دیپلماسی مقتصدانهای در پیش گرفتند که بازتابش را در تغییر فاحش رویکرد کشورهای عربی درباره مهمترین موضوع مورد مناقشه در خاورمیانه و در بطن حمله نظامی اسرائیل علیه ایران نشان داد و کشورهای عربی را بر آن داشت تا رویگردانی آشکار خود از همراهی با سیاستهای نتانیاهو درباره ایران را به منصه ظهور برسانند. این تغییر موازنه در جبههبندی کشورهای منطقه در حالی است که طی ماههای اخیر ایران به یکی از عناصر تأثیرگذار روندهای میدانی و دیپلماتیک خاورمیانه تبدیل شده است؛ اتفاقی که تا حد زیادی با ایجاد بازدارندگی در ساحت «میدان»، تشخیص بموقع نقاط ضعف در جبهه مقابل، مهارت در بهرهبرداری از این نقاط ضعف با تکیه بر ظرفیتهای توان ملی، مدیریت مسیر گذر تحولات پرشتاب، اجماعسازی در داخل کشور و مذاکره با کشورهای منطقه در مصافی پرفراز و فرود و واکنش دقیق و سریع به مداخله بازیگران غربی که در این فرآیند، زیان حیاتی خویش را میدیدند، در پیوند است.
واقعیات
و رسیدن به درایت سیاسی
این چنین بود که بسیاری از کشورهای رقیب منطقهای که تا پیش از این، نقش آفرینی ایران در معادلات منطقه را برنمی تابیدند، با واقعیت تحولاتی مواجه شدند که چارهای جز مصلحت اندیشی، درایت سیاسی و درک واقعیت مورد تأکید تهران نداشتند که خاورمیانه تاب تحمل اوجگیری بحران جاری را ندارد و مسائل این منطقه جز از مسیر همکاری و تعامل کشورهای درون آن حل نمیشود.
چه تحقق چنین مسیری ورود مداخله گرایانه مخالف خوانهایی همچون امریکا و اسرائیل را بیاثر میکند که میکوشند بنای این همگرایی را بیاهمیت و بیخاصیت نشان دهند و از این طریق، سهم خود را از مسؤلیت در قبال آنچه بر سر منطقه آمده است، به گردن ایران بیندازند.
بنابراین پیش بردن روابط دیپلماتیک مؤثر با اغلب کشورهای منطقه حتی آنهایی که در دایره نفوذ ایالات متحده قرار دارند، در واقع نقطه طلایی دیپلماسی است که دولت چهاردهم در منطقه رقم زده است؛ دیپلماسی که با قرار گرفتن روند بحران بر سراشیبی، فرصت برداشتن گامهای بلندتری را نیز پیش رو خواهد داشت.
اما این مهم ممکن نخواهد شد جز اینکه همگرایی منطقهای به عنوان راهبرد اصلی این کوششها تعیین شود، سیاستهایی که در سالهای پیش راه را بر ظهور بحرانها باز کرد، مورد بازنگری قرار گیرد، همکاری و هم افزایی میان کشورهای منطقه از حد محدود امنیتی، نظامی و اطلاعاتی فراتر برود و همه کشورها امنیت، پیشرفت و ثبات خود را در همکاری دسته جمعی منطقهای در عین رقابت سازنده ملاحظه کنند. برای غلبه بر سیاستهایی که همواره محمل مداخلات نیروهای فرامنطقهای و منشأ خسارت برای همه کشورهای این اقلیم بوده است، ابتکارهای شجاعانه ضرورت دارد که به نظر میرسد تهران برای به اجرا گذاشتن آنها در صف نخست ایستاده است.