در حافظه موقت ذخیره شد...
نگاهی به نامه انتقادی عباس عبدی خطاب به محمد خاتمی
فرصت تاریخی اصلاح «اصلاحات»
عبدی، نامه را خطاب به سیدمحمد خاتمی نوشت. زیرا به باور او جبهه اصلاحات به لحاظ تشکیلاتی منتسب به خاتمی نیست، اما در تصور عمومی و در واقعیت امر، منسوب به خاتمی هستند. اما دلیل انتشار این نامه، آن هم به صورت عمومی چه بود؟ چرا این تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب، نقد اصلاحطلبان را آغاز کرده است؟ برای پاسخ به این سؤال، باید پرسشهای دیگری را مطرح کرد.
سؤالاتی که اصلاحطلبان
باید پاسخ دهند
تحلیلگران سیاسی، از جمله عباس عبدی بر این باورند که ساختار اجتماعی و زمینههای کنش سیاسی ایران تغییر کرده است. به باور آنان این تغییر از چند سال پیش آغاز شده و امروز در شکلگیری دولت وفاق ملی بروز و ظهور یافته است. در این شرایط، امروز سؤال جریان اصلاحطلبی باید این باشد: الزامات کنش سیاسی اصلاحطلبی برای عصر وفاق چیست؟ شرایط اجتماعی و سیاسی در چرخشی جدی به سمت وفاق حرکت کرده است، آیا اصلاحطلبان تفسیری نظری از این تغییر دارند؟ آیا اصلاحطلبان هم در این مسیر حرکت خواهند کرد؟ اساساً الزامات حرکت در این مسیر چیست و آیا اصلاحطلبان برای دور جدید سیاستورزی در ایران آمادهاند؟ شواهد میگوید پاسخ به این سؤالات مثبت نیست. یعنی قاطبه اصلاحطلبان و مشخصاً آنچه جبهه اصلاحات ایران خوانده میشود، نه تفسیری نظری از تغییرات اجتماعی و سیاسی ایران دارد و نه برای شرایط جدید آماده است.
اصلاحات برای خودش تجویز ندارد
پس از رأی اعتماد یکپارچه مجلس به وزرای پیشنهادی پزشکیان، روشن شد که وفاق در ارکان حاکمیت به صورت واقعیتی در دسترس در مقطع مشخص فعلی شکل گرفته است. اما رویکرد اصلاحطلبان نشان نمیداد آنان هم این تغییر را درک کردهاند یا اینکه خودشان هم جزئی از تغییر باشند. نشانه فقدان آمادگی نظری و عملی برای مواجهه با عصر جدید، اظهارنظرهای اصلاحطلبان است.
این اظهارنظرها اغلب از فضای سیاسی پرمناقشه دهه 70 و 80 نشأت میگیرد، تا سال 1403. زیرا سال 1403 سالی است که چهرههایی چون احمد میدری، محمدرضا ظفرقندی یا صالحیامیری در حاشیه نیستند، بلکه از مجلس اصولگرا رأی اعتماد گرفتند. به عنوان یک مثال، این اظهارنظر سیاسی در شبکه اجتماعی «ایکس» که «بدون گشایشی چون رفع حصر، وفاق ملی پروژهای ناکام خواهد بود» در فضای دهه 80 قابل فهم است.
مثال دیگر نامه جبهه اصلاحات ایران به رئیس قوه قضائیه است. در این نامه آمده است: «پیروزی دکتر مسعود پزشکیان که در فضای سرد حاکم بر سپهر سیاست و بیمیلی عمومی نسبت به مشارکت در انتخابات، توانست با رویکرد اصلاحطلبانه و شعار حق و عدالت و تبیین آموزهها و سیره و گفتمان علوی ناظر بر وظایف حاکم اسلامی در رعایت حقوق و کرامت ذاتی انسان، بخش قابل توجهی از مردم را به دادن رأی ترغیب کند، بار دیگر نشان داد اکثریت مردم ایران از وضع موجود راضی نیستند و خواهان اصلاح سیاستها، رویکردها و رفتارهای دستگاههای مختلف در قوای سهگانه هستند.»
انتقادهای عبدی از اصلاحطلبان
عباس عبدی شرایط جدید اصلاحطلبان را اینطور تعبیر کرد: ناسازگاری میان شرایط جدید و کنشهای پیشین که کارآمد نیستند. از زاویهای دیگر، عبدی معتقد است که کنشهای سیاسی اصلاحطلبان مناسب شرایط جدید نیست و این تناقض، اعتبار این نیروی سیاسی را از بین میبرد.
عبدی مشخصاً چهار نقد به جبهه اصلاحات وارد کرد: «ادبیات و زبان سیاسی رادیکال و مبارزهجویانه»، «فقدان رویکرد تحلیلی مؤثر و راهگشا»، «تبدیل شدن به یک گروه بسته با رویشهای اندک و ریزشهای فراوان، همراه با شبکه روابط دوستی و خانوادگی» و درنهایت، «چشمپوشی بر خطاهای یکدیگر و ناتوانی در نوسازی و گسترش خود». نقطه اوج تحلیل عباس عبدی آنجا بود که با اشاره به اینکه ترکیب جبههای محصول جریان ۱۳۸۸ نمیتواند در دوران وفاق کارآیی داشته باشد، اعلام کرد: «متأسفانه برخی از دوستان در سال ۱۳۸۸ منجمد شدهاند و هنوز در پی حل مسائل ناشی از آن اتفاقات از طریقی ثابت و تکراری و البته ناموفق هستند و گمان میکنند رفع حصر لازمه وفاق است، در حالی که روشن است، وفاق مقدمه و شرط لازم رفع حصر است و نه برعکس.»
اگر اصلاحات اصلاح نشود
آنچه عبدی مطرح کرد، ضرورت اصلاح «اصلاحات» و بازنگری در اهداف، راهبرد و روشهای آن است. او از این جریان خواست در گذشته خود بازبینی کنند و بپذیرند که دیگر اکثریت اجتماعی را نمایندگی نمیکنند، رویکرد مبارزهجویانه را کنار بگذارند و رفتار مبتنی بر شکلدهی به «خیر و پروژه مشترک جمعی» با مردم و حاکمیت را دنبال کنند. اما اگر این اتفاق نیفتد و اصلاحطلبان راه مبتنی بر ستیز یا صرفاً مطالبهگری را دنبال کنند، چه خواهد شد؟ عبدی، علاوه بر اعلام خطر برای میرایی این جریان، اینطور پاسخ داد: «نگرانی اصلی این است که نتوانند در دوران وفاق اثرگذاری مثبتی ایجاد کنند و این فرصت تاریخی را تثبیت و تعمیق بخشند.»