معادلات خداوند با محاسبات ما فرق دارد

کیان عبداللهی
روزنامه نگار

ذهنیت‌های ما درباره دنیا و مسیر تاریخ، اسیر دو پیشفرض غلط است؛ اینکه این پیشفرض‌ها از کجا آمده را کاری نداریم؛ اما یکی از آنها ذهنیت «پیوستگی» برای امور دنیاست و دیگری تصوّر سیطره‌ علّیت طبیعی!
در اولی تصور می‌کنیم که همه چیز به این نحوی که می‌بینیم به صورت پیوسته جاری خواهد بود تا به مقصدی که قابل پیش‌بینی است برسد و در دومی خیال می‌کنیم که حتماً چهارچوب علّی و معلولی طبیعی، همه چیز را بر ما روشن خواهد کرد.
خیلی‌ها این دو را پیشفرض‌های علمی تصور می‌کنند؛ یعنی فکر می‌کنند که اگر بخواهیم به پدیده‌ها نگاه علمی داشته باشیم و خرافی نبینیم، لاجرم باید صرفاً به تجربه و تکامل و تداوم و علیت طبیعی معتقد و در چهارچوب آن اسیر باشیم وگرنه شبه‌علم یا خرافه گفته‌ایم!
اما مسأله اینجاست که اینها از ابتدا هم پیش‌فرض‌های مسلم علمی نبوده، بلکه چهارچوب ناتورالیسم است؛ حتی اگر هم بگوییم زمانی علم مساوی ناتورالیسم بود، امروز دیگر نیست. امروز غیر از آنکه فلسفه به چیزهای دیگری رسیده و حتی اسطوره روش مدرن و دکارتی را برای رسیدن به حقیقت تمسخر می‌کند، علم هم (بویژه بعد از فیزیک کوانتوم و مسأله میدان‌ها و بویژه میدان الکتریسیته) اذعان و اقرار می‌کند که فراتر از طبیعت، عوامل زیادی درکارند و به جای علیّت طبیعی، تصادف یا Randomness درکار است! ما این عامل بیرون از طبیعت مادی را مشخصاً خدا می‌گوییم.
این مقدمات به چه کار امروز می‌آید؟ به اینکه با ماجرای شهادت آیت‌الله رئیسی و آیت‌الله آل هاشم و دکتر امیرعبداللهیان و همراهان، چه تخیل‌ها و تصورها و چه ماجراها که تغییر نکرد و چه ذهن‌هایی که تکان‌های هشت ریشتری نخورد!
خدا نشان داد که چگونه در دل تاریخ حضور دارد و از هرچیزی مؤثرتر است و همه چیز به دست قدرت اوست؛ آنها را که بسیاری عزیز نمی‌خواستند، به چه جایگاهی نشاند و چه عزتمندانه به پیش خود برد و...
روزگار نشان داد که این محاسبات بشری ما فقط به درد خود ما می‌خورد و روزگار برای آن تره هم خرد نمی‌کند! خدا از شما فقط اخلاص می‌خواهد و کار و مجاهدت و…! معادلات خدا بسیار با معادلات ما متفاوت است. چه کسی فکر می‌کرد که رئیس‌جمهور که خیلی‌ها درباره داستان انتخابات سال آینده‌اش سخن می‌گفتند، اینچنین شهید شود؟ وزیر خارجه‌ای که وزارتخانه‌اش بر تشریفات و پروتکل استوار است، بدون هیچ پروتکل دنیایی ویژه‌ای با خدا ملاقات کند و به دیدار یار برود؟ اصلاً چه کسی تصور می‌کرد که یک امام جمعه، بدون اینکه تروری در کار باشد، اینچنین به خیل شهدا بپیوندد؟ امام جمعه‌ای که ظاهراً کارش فقط خطبه است و نماز؛ اما نامش اینطور در تاریخ انقلاب ثبت شود؟ و دیگرانی که همراهشان بودند و هرکدام قصه‌ای داشتند!
همه‌ اینها که شهید شدند، در کنار ویژگی‌های اختصاصی شان یک ویژگی مشترک دارند: آنها مخلصانه آنچه از کم و زیاد در چنته دارند برای خدا رو می‌کنند و کار می‌کنند و به محاسبات دودوتا چهارتای این دنیا چندان کاری ندارند؛ دکارتی فکر نمی‌کنند، دلی عمل می‌کنند؛ چهارچوب‌های اساسی خداوند را رعایت می‌کنند و خداوند همین‌ها را می‌خواهد؛ آنها که بیشتر اهل حساب و کتاب می‌شوند و رفتارشان را با خلق روزگار تنظیم می‌کنند، معمولاً نه این را می‌یابند و نه آن را. خدا به ما رحم کند؛ «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و هفتاد و یک
 - شماره هشت هزار و چهارصد و هفتاد و یک - ۰۵ خرداد ۱۴۰۳