یادداشت
رئیسی و حجاب معاصرت
حسین شمسیان
قائم مقام مؤسسه ایران
رئیس جمهور شهیدمان، سید ابراهیم رئیسی در میان اشک و آه و غم بیپایان یک ملت تا خانه ابدی بدرقه شد و در جوار امام رئوف علیه السلام به آرامش ابدی، بار یافت.
نمیتوان انکار کرد که درست یک هفته قبل و در آخرین شنبه از حیات زمینی او، سطح و میزان محبوبیت او جوری دگر بود و به ناگاه و در فاصله چند ساعت، ستاره محبوبیت او چنان درخشیدن گرفت که یک ملت در فراقش گریست و برای وداع با پیکرش، ساعتها زیرآفتاب سوزان به انتظار ایستاد! حتی در شهرهایی که هیچ برنامهای برای تشییع اعلام نشده بود، باز مردم ساعتها پریشان وسرگشته در خیابان بودند و مویه میکردند! گویی ناگهان از خانه تک تک سوگواران، عزیزی را برده بودند و جای خالیاش، توان در خانه ماندن را ازهمه گرفته بود! گویی غمی بزرگ و رنجی سترگ بردلها چنگ زده بود و راه نفس را بسته بود. اگر تنها دوستداران دیروز رئیس جمهور شهید چنین حالی داشتند، موضوع تا حدی قابل درک بود اما نه! گویی اتفاقی شگفت انگیز و غیر قابل توصیف در آحاد ملت افتاد و ناگهان همه، همه به معنی واقعی کلمه عزادار شدند! اما چرا!؟ چه اتفاقی مردم را اینگونه به خیابان کشید و حس تلخ گم کردن را اینگونه در کام و کالبد یک ملت تزریق کرد؟ او که همان رئیس جمهور دیروز بود! همان که عدهای میکوشیدند از هر سخنرانیاش، سوژهای برای فضای مجازی و مسخره بازی درست کنند! نتیجه آنهمه تخریب ناجوانمردانه و غیرمنصفانه، باید چیزی غیر از این تشییع باشکوه میشد، پس چرا همه چیز برعکس شد!؟ مگر او همان کسی نبود که عدهای شبانهروز تلاش میکردند خودش و دولتش را ناکارآمد، ضعیف و بیدستاورد جلوه دهند و مگر برخی با ژست دانایی و سواد و در پوستین دلسوزی با عدد و رقم و آمار، دولت او را منشأ بالاترین حد از تورم و خلق پول و سبب ساز کوچک شدن سفره مردم معرفی نمیکردند!؟ پس چرا همان مردم گرسنه، همان له شدگان زیر چرخ اقتصادی دولت رئیسی، همانها که سفرهشان کوچک شده اینگونه خادم خود را تا خانه آخرت بدرقه کردند!؟ یعنی مردم فراموش کردند!؟ یا نه، همه آن حرفها دروغ بود ولی صدای مظلومیت رئیسی به جایی نمیرسید!؟ واقعیت این است که آن تخریبها و ضعفهای ناراحت کننده در ترسیم چهره یک رئیس جمهور خدوم و پاکدست، سبب ایجاد و تشدید «حجاب معاصرت» شده بود و حالا طی چند ساعت، مرگ و فقدان، حجابها را دریده بود و مردم تازه میفهمیدند «در آب بودهاند و هر روز دنبال دریا میگشتند»! این همان حجاب معاصرت است، بیکم و کاست. این حجاب آنچنان غلیظ و قوی شده بود که این اواخر، خیلیها دیگر دفاعی ازدولت نمیکردند، در مقابلِ طعنهها سکوت میکردند و با شنیدن جوکها و لودگیها، میخندیدند! اینهمه در حالی بود که به گواهی اسناد و آمار داخلی و بینالمللی، دولت رئیسی با عبور از بدترین گردنههای به جای مانده از اسلافش، کشور را پس از طوفانی بنیان کن، تازه روی ریل عقلانیت و مدیریت ایرانی – اسلامی قرار داده بود و بدون باج دادن به بدخواهان ملت، گامهای بلندی را برداشته بود. این حقیقت، تلخ است اما نمیتوان انکار کرد که تبلیغ و تخریب، مانند سمی مهلک در رگ و شریان خیلیها جریان داشت و بلکه رسوب کرده بود، آنگونه که اساساً حاضر به شنیدن هیچ حرفی و آماری و دیدن هیچ حقیقتی نبودند! حاضر به دیدن حضور رئیس جمهور شهید در جای جای ایران عزیز نبودند و حاضر به پذیرش هیچ دستاورد و اعلام رضایتی از سوی مردمی که سالها حتی فرماندار را هم در جمع خود ندیده بودند، نمیشدند!
این سم مهلک از جان و روحها زدودنی نبود، همانگونه که برای تخریبها وتهمتهایی که بهشتی مظلوم تحمل میکرد، درمان و پادزهری وجود نداشت، حجاب هر روز غلیظتر میشد و اثر سم بیشتر و بیشتر!
در چنین شرایطی، تنها یک پادزهر میتوانست حجاب معاصرت و تیرگی تخریب و ناجوانمردی را بدرد و آن، نثار جان در راه خدمت به اسلام و ایران بود. بعد از شهادت بهشتی مظلوم خیل کثیری که تا روز قبل او را سرمایه دار، لیبرال و آخوند امریکایی مینامیدند، به خیابانها آمدند و به سر وسینه زدند و ابراز شرمندگی کردند و اینبار بعد از فراق جانسوز سیدالشهدای خدمت، جمع کثیری از ساکتین و طاعنین دیروز، بیدار شدند و برای حلالیت گرفتن به خیابان آمدند. هرچند این اتفاق مبارک است و جای شکرگزاری دارد اما، بهای آن بسیار گزاف است و نباید اجازه داد با این بهای گزاف، باردیگر حجابی دوباره پدید آید! چگونه!؟
همین حالا، بازیگران و سیاستبازان داخلی و خارجی در تلاشند با ژست انسانیت و با سوار شدن بر موج عواطف واحساسات، فقدان رئیسی را صرفاً از جنبه عاطفی پررنگ کنند و اینگونه جابیندازند که رئیس جمهور شهید، مردی اخلاقی، عاطفی، سختکوش و پاکدست بود، اما کارنامهای نداشت و بلکه شکست خورده هم بود! اینگونه جا بیندازند که مردم از سر دلسوزی و بهخاطر سیادت و مهربانی سید محرومان به میدان آمدند نه بهخاطر رضایتمندی از خدماتش! اینگونه جا بیندازند که رئیسی هیچ هنری نداشت و تنها خدا میخواست دستش را بگیرد!
تنها امام رضا علیه السلام میخواست خادمش را عاقبت بخیر کند!
این مکر و دغل تازه دغلکاران است که میکوشند چشم ملت را به روی کارنامه درخشان رئیسی در بازپرداخت هزاران میلیارد بدهی دولت قبل، احیای هزاران کارخانه تعطیل شده، بازگرداندن عزت ایران اسلامی در جهان، درخشیدن در پیشانی جبهه مقاومت، افزایش حقوق کارگران، گسترش تولیدات و صادرات محصولات نفتی و غیر نفتی و هزاران دستاورد مهم و قابل اعتنای رئیس جمهور شهید و مظلوم ببندند؛ همان شهیدی که رهبر عزیز انقلاب او را مغتنم و کارآمد نامید.
این مکری دیگر و فریبی تازه است که مکاران در آن میدمند و باید مراقب بود بعد از یک دور حلالیت گرفتن، دوباره مدیون او نشویم.