تفرق وسیع در میان حامیان اوکراین
تحلیل ۴
راجا موهان
استاد رشته امنیت بینالملل در دانشگاه ملی سنگاپور
با وجود کمکهای انبوه نظامی برخی دولتهای غربی به دولت اوکراین در جنگ نابرابر این کشور با روسیه، همچنان کمبود بعضی تسلیحات ضروری به کییف محسوس و دست سربازان تحلیل رفته اوکراینی در این جنگ فرسایشی تا حدی خالی است.
در بدو تهاجم روسها به اوکراین، اتحادی کمتر دیده شده در بین دولتهای اروپای غربی در زمینه حمایت از کییف مشاهده شد اما دیری نپایید که این حمایت جایش را به تفرق داد و حالا مدتی است حامیان اوکراین دچار چنددستگی شدهاند. واقعیت تلخ این است که اوکراین هر چه داشت و هر متاعی را که ذخیره کرده بود، طی این جنگ سرد هزینه کرده و انبارش خالیتر از هر زمانی شده است. اگر این کمبودها و تفرقها اوکراین را بشدت تضعیف کرده، در مسکو لااقل درخصوص این جنگ یک اجماع کلی وجود دارد و احزاب و گروههای مختلف زیر پرچم پوتین گام برمیدارند. پس از قیام مسلحانه و شوکهکننده گروه واگنر که زیرمجموعه ارتش روسیه اما منفک از آن است، خللهایی در راهبردهای نظامی مسکو رقم خورد و پایههای ماشین جنگی روسیه سست شد اما رئیسجمهور این کشور توانست ابتدا با وساطت دولت بلاروس ارتش شورشی واگنر را مدیریت کند و بعد از مرگ مشکوک سرکرده این گروه، ابتکار عمل دوباره به دست پوتین افتاد و او امروز ارتشی متحدتر و یکپارچهتر از قبل را در خدمت خود میبیند. یک جنگ فرسایشی فقط محل جواب دادن یا ندادن قوای تسلیحاتی طرفهای درگیر نیست بلکه مسائل اقتصادی هم در این زمینه حرف نخست را میزند. به دیگر سخن باید مشخص شود، هر کشور چه دارا و چه برخوردار تا چه میزان پتانسیل مالی برای تقویت نظامی خویش دارد و چه مقدار از آن را میتواند به کشورهایی اختصاص بدهد که در شرایطی سخت و اضطراری گرفتار آمده و از آنها تقاضای کمک فوری کردهاند. این مسألهای است که در تعیین سرنوشت نهایی اوکراین در این جنگ سهم مهمی دارد ولی روسیه بابت آن دغدغهمند نیست زیرا هم تسلیحات کافی دارد و سلاحهای کمکی از پیونگ یانگ و پکن دریافت میدارد و هم پوتین با فتح قریب به یقین دور تازه انتخابات ریاستجمهوری روسیه، رنگی از پیروزیهای ملی و میهنی به این رویداد و همه دستاوردهایش طی جنگ با اوکراین خواهد زد و ملت روسیه را در لوای یک پویش سراسری به حرکت درخواهد آورد که شعار اول آن همبستگی ملی در راه فتح غایی جنگ خواهد بود. اروپای غربی در این هنگامه به یک بازتعریف تازه و اساسی از مانیفست جنگی و نظامی خویش محتاج است. کشورهای این منطقه از اروپا با وجود حمایت وسیع امریکا از آنان در ادوار مختلف هنوز به آن حد از کارایی نرسیدهاند که اگر به تنهایی وارد کارزارهای بزرگ شوند، کم نیاورند و این یک نقصان بزرگ و سرشکستگی عمیق سیاسی و نظامی برای آنهاست. این عدم کفایتها و عجز اتحادیه اروپا در یکپارچه نگه داشتن کشورهای عضو خویش و ضعف ناتو در تجهیز کافی حدود 30 کشور عضو این پیمان نظامی، غرب قاره سبز را در یک حالت تعلیق قرار داده و شرق این قاره را با وجود اینکه تنها نیروی غالب و لشکر پیشرو آن روسیه است، به گستراندن سایه خویش بر سر غرب قاره نائل ساخته است. ناتوانی اروپای غربی در ترسیم وضعیت خویش و کشیده شدن هر چه فزونتر پای امریکا به جنگ غزه و به تبع آن غافل ماندن امریکا از جنگ اوکراین سبب شده نه اروپای غربی با داشتن آن همه لیدر پرادعا که کرملین با داشتن یک پوتین مصمم و پر اراده، اداره اروپا را در دست گیرد و به نوعی ترسیمکننده امروز و حتی آینده میانمدت آن باشد؛ چیزی که برای اروپای غربی بشدت تحقیرآمیز است و خسران آن برای دولت غیرمستحکم جو بایدن نیز کم نخواهد بود.