یادداشت
حاج قاسمِ جمهوری اسلامی
حسامالدین برومند
سردبیر
چهارمین سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی از راه رسیده است و باورمان نمیشود که هزار و ۴۶۰ روز است که حاج قاسم را ندیدهایم. او در همه این روزها با ما بوده است. حاج قاسم هر روز بیش از روز قبل شناختهتر میشود و در همه بزنگاهها حضوری غیرقابل انکار دارد. شعله پرشرر نام و یاد حاج قاسم نه خاموش میشود و نه بیرمق میشود، بلکه او زندهتر از همیشه میدرخشد و نور میپراکند و هیچگاه از ذهنها نمیرود. هنوز و پس از چهار سال این سؤال تازه است که چه شد حاج قاسم ماندگار شده و در جان و قلبهای عموم ایرانیان تا جبهه مقاومت و مردم آزادیخواه منطقه، جایگاه ویژهای پیدا کرده است؟
او از جنس ناب جمهوری اسلامی است، چون در همه سالها از نبرد با صدامیان تا حرامیان داعش بر اساس اعتقاد به اسلام ناب جنگید و اسلحه به دست گرفت تا با کفر و استکبار و حامیان ترور و تروریستپروران مبارزه کند.حاج قاسم، محور مقاومت را احیا کرد و مشت مقاومت را پُر کرد تا نقشههای شومشیطان بزرگ در منطقه محقق نشود. این کار بزرگ و تاریخی، از همان نیرو و اکسیر معجزهآسای جمهوری اسلامی نشأت میگیرد که یک شهروند عادی و یک روستایی میتواند رشد کند و از فرماندهان بنام و بزرگ در کارزار جنگ هشت ساله با دشمن بعثی شده و حتی به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه منصوب شود؛ فرماندهی که به موازات پیشرفت در فنون نظامی و جنگی و البته نبوغ خاص خود در مسیر «انسان در تراز» کمال مییابد. حاج قاسم متخصص برهم زدن معادلات دشمن در منطقه بود. طی دو دهه گذشته امریکاییها دنبال خاورمیانه امریکایی بودند. ابتدا در سال 2003، «طرح خاورمیانه بزرگ» را پیش کشیدند اما جنگ 33 روزه در سال 2006 نشان داد که «طرح خاورمیانه بزرگ» به محاق رفته است؛ طرحی که در واقع نقشه راه جبهه غربی-عبری برای جنایت، تجاوز، چپاولگری و غارت منابع و ثروتهای عمومی منطقه بود. اینجا بود که «طرح خاورمیانه بزرگ» به «طرح خاورمیانه جدید» تغییر نام داد و وزیر خارجه وقت امریکا آن را به درد زایمانی برای منطقه تشبیه کرد و نتیجه این وضع حمل را امیدوارکننده دانست، اما دو سال بعد و در جنگ 22 روزه در سال 2008 مشخص شد که طرح خاورمیانه جدید هم با مختصات امریکایی-صهیونیستی محقق نشده و این شکست به شکست قبلی اضافه شده است.
امریکا بار دیگر دست به کار شد تا پروژهها و سناریوهایی را به میان آورد که ابرپروژه «خاورمیانه امریکایی» را به بار نشاند و این خاورمیانه با مختصات امریکایی، چند ضلع اصلی داشت؛ 1- داعش با لجستیک امریکایی-صهیونیستی، کار عراق و سوریه را یکسره کند. ۲- حزبالله، انصارالله، حماس و جهاد اسلامی حذف شوند. 3- رژیم صهیونیستی در حاشیه امن ابدی باشد و عادیسازی روابط با کشورهای عربی عملیاتی شود. 4- ایران اسلامی در انزوا قرار بگیرد و با سیطره داعش و کشیدن ناآرامیها تا تهران، مانعی برای خاورمیانه امریکایی نباشد و...
اما کار بزرگ حاج قاسم و همراهان و همرزمان او این بود که با احیای قدرتمندانه مقاومت، خاورمیانه امریکایی را به بایگانی تاریخ سپرد. این روزها و قریب به سه ماه پس از عملیات تاریخی مقاومت فلسطین در طوفانالاقصی، بیش از پیش عیان و نمایان شده است که اسرائیل ضربه فنی شده و ضربه ترمیمناپذیری خورده است.
جمهوری اسلامی از جنس اعتقاد به حکمرانی دینی و «یدالله فوق ایدیهم» است و حاج قاسم در جمهوری اسلامی حاج قاسم شد تا خدا به کارش برکت دهد و اثر شاخص او احیای جبهه مقاومتی باشد که امروز برای اسلام ناب، تولید قدرت کرده است.