گفت‌وگوی «ایران» با رئیس دانشکده علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران

غوغا در «حیات» مدرسه

پاسخ به نخبگانی که مدعی «مرگ مدرسه» در ایران شده‌اند!

 جناب دکتر جمشیدی‌ها، این روزها برخی از «مرگ مدرسه» سخن می‌گویند و مدعی شده‌اند این نهاد در ایران کارکرد و اثربخشی خود را از دست داده ‌است. نگاه شما به عنوان یک جامعه‌شناس در این‌باره چیست؟
انسان، موجودی اجتماعی است و‌ استعداهای مشترکی در بین همه انسان‌ها وجود دارد که در طبیعت بشر است که از آن به «فطرت آدمی» یاد می‌‌شود. اینکه این استعداد چقدر و چطور به فعلیت برسد بستگی به آموزش‌های بعدی انسان دارد و اساساً فلسفه مدرسه به فعلیت رساندن همین استعدادهای فطری است. این آموزش‌ها از خانواده شروع می‌شود و در مراحل بعد توسط مدرسه، جامعه و دانشگاه تکمیل می‌شود.
مسأله آنانی که از «مرگ مدرسه» در عصر حاضر سخن می‌گویند در این پرسش بنیادین نهفته است که «آیا آموزش و پرورش نقش خود را اساساً از دست داده است؟» این یک فرضیه است و نیاز به اثبات دارد. بنابراین نمی‌توان به‌راحتی فرضیه‌ای را بدون ارجاع به شواهد و مصادیق، به یک «گزاره صادق» بدل کرد.
اگر مدرسه در دنیای امروز اساساً مقوله بی‌کارکردی بود تمامی کشورهای جهان بر آن تأکید نمی‌گذاشتند، در حالی که بسیاری از کشورهای غربی و امریکایی به زیرساخت‌های اینترنتی و امکانات آموزش مجازی قوی دسترسی دارند، اما باز آموزش از رهگذر مدرسه را کنار نگذاشته اند.
 
اینکه برخی مدعی می‌شوند مدارس در جامعه ایران بی‌کارکرد شده اند؛ آیا مصداق‌ها و شواهدی برای اثبات این ادعا وجود دارد؟
کارکرد مدرسه در یک جامعه متأثر از نظم اجتماعی حاکم بر آن جامعه است. به این اعتبار، آموزش در هیچ کشوری بی‌کارکرد نیست و به تبع آن، مدرسه هم به عنوان یک نهاد آموزشی در ایران کارکردهای مؤثری دارد. حتی به گواه بسیاری از پژوهشگران این حوزه، سطح آموزش‌هایی که از رهگذر مدارس به دانش‌آموزان در ایران ارائه می‌شود به‌مراتب بیشتر و با کیفیت‌تر از مدارس دیگر کشورهاست. در سال‌هایی که در منچستر بودم عمیقاً این تفاوت سطح را بین مدارس ایران و انگلستان احساس کردم. می‌خواهم بگویم اتفاقاً ما ظرفیت دانشی خوبی داریم که پایه این ظرفیت را مدارس می‌سازند. شاهد این مدعا، حضور دانشجویان ایرانی در بزرگ‌ترین دانشگاه‌های علمی جهان است. اگر آموزش پایه‌ای ما در مدارس ضعیف بود، ما هیچ‌گاه چنین سطحی از پیشرفت علمی را در دانشگاه‌های جهان تجربه نمی‌کردیم.
گواه دیگری بر این مدعا که می‌گویم مدرسه در ایران بی‌کارکرد نشده، این است که در دو سالی که به دلیل پاندمی کرونا مدارس تعطیل و آموزش‌ها برخط و آنلاین شده بود آمارها نشان داد که چقدر دانش‌آموزان دچار ضعف علمی و حتی ضعف در روابط اجتماعی شدند؛ چرا که در خلال مدرسه رفتن، دانش‌آموزان در کنار علم‌آموزی، «جامعه‌پذیری» و «زیست دانش‌آموزی» را هم تجربه می‌کنند که نباید از اهمیت آنها در تعلیم و تربیت نسل جدید غافل شد.
بنابراین بر این باورم که مسأله ما در مدارس کیفیت ارائه آموزش نیست بلکه آنچه برای ما مسأله شده، به‌ کارگیری دانش آموخته شده در زندگی روزمره است. در واقع ما نتوانسته‌ایم زیرساخت‌های لازم را برای به ثمر نشستن این ظرفیت‌های دانشی فراهم کنیم.

برخی از منتقدان مدرسه در ایران بر این باورندکه نظام مدارس بیشتر بر «آموزش» متمرکز است و بُعد «پرورش» مورد غفلت سیاستگذاران آموزشی ما واقع شده است. آیا با چنین اظهارنظرهایی همدل هستید؟
من به «نظریه دولت و تمدن» باور دارم و معتقدم اگر بخواهیم تحولات جمهوری اسلامی را در آموزش و پرورش ببینیم، باید بررسی کنیم دولت‌هایی که بر سر کار آمدند چه برنامه‌هایی برای نظام آموزش و پرورش داشتند. متأسفانه یکی از آسیب‌های جدی ما در حوزه سیاستگذاری آموزشی در مدارس، نداشتن وحدت رویه است؛ بدین معنا که یک دولت منتقد سند آموزش 2030 یونسکو می‌شود اما دولت دیگر، در سیاستگذاری‌هایش برای مدارس، نگاه به غرب دارد و آن را اجرا می‌کند؛ حتی حوزه پرورشی مدارس را حذف می‌کند؛ غافل از اینکه یکی از کارکردهای مدارس، «پرورش دانش‌آموزان» است.
دغدغه نظام سیاسی ما از ابتدای انقلاب این بود که مدارس به نهادی برای پرورش فکری و اعتقادی نسل جدید بدل شود. بنابراین، چون به پرورش اهمیت داده بودیم سعی می‌کردیم نیروهای تخصصی برای امر آموزش و پرورش مدارس تربیت کنیم که سال‌های ابتدایی انقلاب تأثیرات مثبت چنین نگاهی را شاهد بودیم.
حذف کردن بخش «پرورشی» از مدارس و تقلیل دادن این نهاد فرهنگی، سوق دادن آن به سمت محفوظات است. نفوذ و گسترش این رویکرد در مدارس، آسیب بزرگی به زیرساخت‌های آموزشی ما می‌زند. بنابراین به اعتقاد من، عملکرد مدارس مستقیماً بستگی به قدرت و دولتی که بر سرکار می‌آید، ‌دارد.

آنان که از «مرگ مدرسه» در ایران سخن می‌گویند، معتقدند مدارس نسبت به تحولات روز جامعه دچار تأخر فرهنگی شده‌اند. به اعتقاد شما، نظام آموزش ما چقدر همگام با تحولات روز و مطابق با نیاز نسل امروز پیش می‌رود؟
تأکید بر قانونمندی به معنای تأخر ما از تحولات نیست. بنابراین با توجه به اینکه دنیای مجازی و تحولات جدید می‌تواند امر آموزش را جلو ببرد اما اگر استفاده از آن بی‌قانون و بی‌ضابطه شود می‌تواند امر پرورش را در مدارس بی‌کارکرد کند. بنابراین فکر می‌کنم تا حدی که امکانات و زیرساخت‌های ما اجازه می‌دهد نظام آموزشی ما با تحولات روز جامعه همگام است و جلو می‌آید و تأخری در سیستم آموزش و پرورش ما وجود ندارد. رهاسازی فضای مجازی به نفع نظام سیاسی ما نیست.

 برخی، سیستم آموزش و پرورش در ایران را «سیاست‌زده» توصیف می‌کنند. آیا رگه‌هایی از واقعیت در این اظهارنظرها وجود دارد؟
در اکثر جوامع نهاد و ساختار سیاسی، قدرت بیشتری در مقایسه با دیگر ساختارها دارد. بنابراین بر تصمیمات همه نهادها اعم از نهادهای آموزشی تأثیرگذار است و این خاصیت «دولت» در هر جامعه‌ای است. بنابراین، من خیلی با این اصطلاح «سیاست‌زدگی» موافق نیستم، چون سیاسی‌بودن مدارس را امر مذمومی نمی‌دانم. اتفاقاً مدرسه باید هویت، تشخص و خودآگاهی سیاسی را به دانش‌آموز منتقل کند. اما مسأله آنجا قابل نقد است که سیاستگذاری‌های متناقض را در مدارس به کار می‌گیریم و طی آن، حرکت مدارس در مسیر تحول را چنانکه مفاد آن در «سند تحول بنیادین» آمده است، کند می‌کنیم و گاه حتی به بیراهه می‌بریم.

 به اعتقاد شما، مهم‌ترین مسأله‌ای که مدارس و نهاد آموزش و پرورش در ایران از آن رنج می‌برد، چیست؟
همانگونه که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم آمده است آموزش و پرورش باید بر اساس اهداف متعالی انقلاب سامان یابد. ما واقعاً نتوانسته‌ایم آنچنان که باید آن ارزش‌ها و مؤلفه‌های بنیادین را به دانش‌آموزان منتقل کنیم و تحقق این مهم، به بازنگری در سیاست‌های آموزشی ما و سیاستگذاری‌های فرهنگی و اعتقادی جدی در مدارس نیاز دارد؛ چنانکه خروجی مدارس ما انسان‌هایی خودآگاه، هویت‌مند، انقلابی و مسئول باشد. در این راستا، هرچند گام‌های مثبتی برداشته شده است ولی نیاز داریم که گام‌هایمان را بلندتر کنیم.