فیلمی که ضمن عبور از دوگانه مصر یا اسرائیل، مخاطب را با آرمان صلح فریب می‌دهد

او یک فرشته نبود

فیلم پیچیده و اثرگذاری که فرضیه جاسوسی دوجانبه اشرف مروان را تأیید می‌کند اما از او قهرمانی برای هدفی بالاتر می‌سازد؛ هدفی که به‌زعم سازندگان فیلم هم به‌نفع مصر و هم به‌نفع اسرائیل است: صلح پایدار. فیلم به‌درستی از زندگی خانوادگی اشرف مروان، بهانه‌ای دراماتیک برای نمایش وفاداری او علی‌رغم وجود موقعیت‌های انبوه برای خیانت به همسرش، می‌تراشد تا مخاطب را با فرض خود نسبت به وفاداربودن قهرمانش همراه کند. اما او واقعاً وفادار به چیست؟
موفقیت فیلم «فرشته» -تولید سال 2018 ساخته کارگردان اسرائیلی، آریل ورومن- به نسبت سایر روایت‌ها در این است که برای پاسخ به این سؤال از دوگانه «مصر با اسرائیل» خارج می‌شود و آرمانی انسان‌دوستانه به نام «صلح» را پیشنهاد می‌دهد تا شخصیت خود را در آن مسیر نشان دهد.
 پایان‌بندی فیلم با نمایش حضور انورسادات در پیمان صلح کمپ‌دیوید نه‌تنها بر این راهبرد شخصیت اشرف در فیلم تأکید می‌کند بلکه با نشان دادن یادداشت همسرش مونا به همراه عکسی از خیانت او که درواقع در جریان پوشش و فریب مأموران برای خدمت به صلح گرفته شده، فداکاری قهرمانش را دراماتیزه می‌کند و هزینه‌هایی را نشان می‌دهد که او برای نیل به آرمان صلح به دوش می‌کشد.
اما واقعیت جهان بشری با تأیید تاریخ نشان داده است که عبور از دوگانه «مصر یا اسرائیل» فقط به نام «صلح» است و در اصل به کام «آپارتاید» و ظلم. فیلم در روایت هوشمندانه‌اش بر این حقیقت چشم می‌پوشد اما دیالوگ پایانی میان دنی (مأمور اختصاصی موساد برای فرشته) و اشرف تلویحاً اثبات می‌کند که این راه میانه و به اصطلاح در جست‌وجوی صلح درواقع به نفع چه کسی تمام شده است:
دنی: بعد از جنگ تحقیقات زیادی انجام شد... کلی امضا و اثر انگشت.
اشرف: می‌دونی اگه من اونجا بودم ازشون می‌پرسیدم الان که اسرائیل با مصر صلح کرده در موقعیت بهتری نیست؟
سپس دوراهی داخل پارک، مسیر این دو دوست را از هم جدا می‌کند. درواقع فیلم اگرچه  قصد دارد بدون آنکه از مروان، شخصیتی خائن، کثیف و غیرسمپاتیک بسازد، او را به طور ضمنی در مسیر منافع اسرائیل نشان می‌دهد ؛ پایان‌بندی تلویحی «فرشته» نیز درصدد است تا یک فیلم اسرائیلی‌ساز برای مخاطب جهانی باشد. هم در سمت صلح بایستد، هم از مروان، قهرمانی دوست‌داشتنی بسازد و هم بر منافع اسرائیل تأکید کند و این همان چیزی است که در کپشن نهایی فیلم مورد تأکید قرار می‌گیرد: «اشرف مروان تنها کسی است که هم در مصر و هم در اسرائیل به‌عنوان قهرمان ملی شناخته می‌شود.»
 البته تا آنجا که به یک فیلم مربوط است، «فرشته» به‌خوبی به این هدف دست پیدا می‌کند.
اما همیشه این سؤال وجود دارد که هر روایتی تا چه اندازه بر واقعیت منطبق است. طبق اسناد، اشرف مروان پس از پایان دوران انور‌سادات و جدا شدن از بدنه حاکمیت مصر، مابقی عمرش را با شبکه روابطی که از قبل ساخته بود به تجارت اسلحه به طرف‌های مختلف علاقه‌مند گذراند و از این طریق ثروت زیادی دست‌وپا کرد. به‌علاوه انگیزه‌های ابتدایی او برای ورود به جهان جاسوسی نیز هیچ ارتباطی با آرمان صلح جهانی نداشتند. طبق اطلاعاتی مورد توافق در همه روایت‌ها از جمله همین فیلم «فرشته»، او به علت فشارهای اقتصادی و روابط مکدر و تلخش با جمال‌عبدالناصر و همچنین علاقه به ماجراجویی، این مسیر را برگزید. در هیچ یک از روایت‌ها درباره ایدئولوژی، آرمان، جهان‌بینی و مسلک اشرف مروان بحث
نشده است.
 این مسأله نشان می‌دهد علی‌رغم چیزی که فیلم دراماتیزه می‌کند تا از مروان، قهرمان بسازد او اساساً چندان به مسأله خاصی معتقد نبوده و همواره در ازای پول برای موساد یا هر کارفرمای دیگری، کار می‌کرده است.
در این میان اما فیلم بیش از هر واقعیتی درباره مروان به فرضیه «سندروم چوپان دروغگو» چسبیده و قطعات درامش را حول این موضوع چیده است. فیلم چنین نشان می‌دهد که مروان برای تحقق هدفش یعنی صلح، از ابتدا نه‌تنها بازی‌گردان محاسبات ذهنی انورسادات بوده بلکه موساد را نیز در راستای سناریوی خودش قرار داده است.
روشن است که نه‌تنها معلوم نیست اصل تاکتیک «چوپان دروغگو» آگاهانه از سوی مروان برای فریب تصمیم‌سازان صهیونیست اتخاذ شده باشد بلکه پذیرش چنین فرضی درباره او اساساً ممکن نیست چرا که فاکتورهای بسیاری در تعیین نتیجه جنگ یوم‌کیپور اثرگذار بوده‌اند که بسیاری نه در دایره اعمال قدرت مروان قرار داشته‌اند و نه اصلاً او می‌توانسته درباره آنها پیش‌بینی قابل‌قبولی داشته باشد.
با تمام اینها، بدون تردید می‌توان «فرشته» را یکی از هوشمندترین و موفق‌ترین تریلرهای جاسوسی در اقناع مخاطب نسبت به اهداف کشور سازنده دانست.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و دو
 - شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و دو - ۲۸ شهریور ۱۴۰۲