نقش امام حسن مجتبی(ع) در حفظ و توسعه تشیع

احیای تعقل اسلامی

دکتر سیدمحسن میرباقری
استاد تاریخ اسلام

در دوره‌هایی از تاریخ اسلام شاهد هستیم که «خلافت» جایگزین «امامت» شد و اسلام به سلطنت آلوده گشت؛ یکی از این دوران‌ها، متعلق به زمانه امام حسن مجتبی(ع) است. اما تدابیر و تصمیمات امام(ع) در شرایط پیچیده زمانه‌شان نه تنها موجب حفظ تشیع شد بلکه ایشان توانستند فرهنگ تشیع را هم در آن شرایط پیچیده توسعه دهند. در واقع، هنر امام حسن(ع) این بود که در دوراهی اسلام و سلطنت مسلمانان را به اسلام هدایت کردند و اسلام را از تحریف نجات دادند. در این گفتار به اقدامات و تدابیر ایشان در مواجهه با دشمنان و دستگاه خلافت اشاره می‌کنیم؛ اینکه چگونه با احیای «تعقل اسلامی» و «صلح خردمندانه» اسلام را از خطر گذر دادند تا در زمان و مکان مناسب، اسلام به قرارگاه حکومت نشیند.

امام علی(ع) تشیع را پایه‌گذاری کرد و امام حسن(ع) باعث حفظ آن شد و امام حسین(ع) نشان داد که شیعه هیچ ارتباطی با دستگاه خلافت ندارد. امامان پس از امام حسین(ع) نیز زمینه‌های رشد تشیع را فراهم کردند؛ بویژه در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شیعه بسیار توسعه یافت تا آنجا که امام موسی کاظم(ع) توانست در هر شهری برای خود یک وکیل منصوب کند. به این اعتبار، می‌توان گفت که توسعه و گسترش فرهنگ تشیع در پی اقدامات و تدابیر امام حسن مجتبی(ع) اتفاق افتاد.
رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع) و پیروانش را شیعه خواند و فرمود: ای علی! تو و شیعیانت در روز قیامت از رستگاران هستید. خداوند در آیه 257 سوره بقره به موضوع ولایت و امامت اشاره می‌کند: «خدا ولی ایمان‌آورندگان است که آنان را از تاریکی‌های جهل بیرون آرد و به عالم نور برد و آنان که راه کفر گزیدند ولی ایشان طاغوت است که آنان را از عالم نور به ظلمت می‌برد. این گروه اهل دوزخ‌اند و در آن همیشه خواهند بود.» نخستین موضوعی که خداوند در این آیه بیان می‌کند این است که ولایت متعلق به خداوند است و با این نگاه تنها ولایتی قابل‌ قبول است که از خدا نشأت گرفته باشد. دومین موضوع این است که خداوند با ولایت خود، مؤمنان را از ظلمت‌ها بیرون می‌برد و به نورانیت می‌رساند و پس از آن بیان می‌کند که کافران به ولایت خداوند، تحت ولایت طاغوت هستند و طاغوت آنان را از نور به ظلمت می‌برد.
چند سال پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بنی‌امیه روی کار آمدند که خلفای طاغوتی بودند و جامعه را به سوی ظلمت بردند تا جایی که در سال 61 هجری و 51 سال پس از وفات رسول خدا(ص)، جامعه به جایی می‌رسد که نواده آن حضرت را در صحرای کربلا به شهادت می‌رسانند و جامعه، این واقعه را تحمل می‌کند. دردناک‌تر این است که در تمام بلاد اسلامی، برادر، جانشین و وصی پیامبر(ص) به دستور و برنامه‌ریزی معاویه سب و لعن می‌شود.
کار بزرگ امام حسن مجتبی(ع) این بود که در یک دایره ظلمت، به حیات شیعه قوت دادند. آن حضرت در مدینه تعداد معدودی اصحاب خاص را تربیت کرد. در کوفه، زمانی که فراغتی از فعالیت‌های سیاسی حاصل شد، راه پدر خود، امیرالمؤمنین(ع)، را ادامه داد و جمعیتی را به عنوان شیعه پرورش داد. توابین و جمع زیادی از اصحاب مختار که پس از قیام عاشورا در کوفه قیام کردند، از همین شیعیان بودند.
امام حسن(ع) توانست شیعیان را از گزند معاویه حفظ کند. معاویه از زمان خلیفه دوم در شام قدرت گرفته بود و خود را در جایگاه تقابل با امیرالمؤمنین(ع) می‌دید. جامعه شام، شامل مردمی یکدست بود که همگی در راه کفر و فساد از معاویه پیروی می‌کردند اما در کوفه، جامعه از دسته‌های مختلفی تشکیل می‌شد. بویژه پس از شهادت امام علی(ع) و به امامت رسیدن امام حسن(ع) همه کوفیان، شیعه نبودند. تشتت جامعه کوفی در سال 61 و همزمان با قیام عاشورا خود را بیشتر نمایان کرد. اغلب کسانی که به امام حسین(ع) نامه نوشتند و به عهد خود وفا نکردند از پیروان عثمان یا از بازماندگان خوارج بودند.
در جریان نبرد امام حسن مجتبی(ع) با معاویه، مسأله عدم اطاعت‌پذیری و یکدست نبودن لشکر حضرت مطرح شد. گروهی از سپاهیان ایشان هم از سر فرصت‌طلبی و در‌طلب غنیمت به سپاه شیعیان پیوسته بودند. از طرف دیگر، معاویه با تطمیع یا تهدید سرداران سپاه آن حضرت، بر آشفتگی سپاه شیعیان دامن می‌زد. این مسائل شرایط را به گونه‌ای رقم زد که در نبرد امام حسن(ع) با معاویه، شکست شیعیان قطعی بود و اگر معاویه پیروز می‌شد، ریشه شیعیان و البته بنی‌هاشم را از بین می‌بردند. امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین هم نسبت به اینکه معاویه قصد دارد نسل بنی‌هاشم را از بین ببرد هشدار داده بود. در چنین شرایطی، کار بزرگ امام حسن مجتبی(ع) این بود که تشیع را حفظ کرد. ایشان در پاسخ به افرادی که از صلح با معاویه انتقاد می‌کردند، فرمود که آنچه من برای شیعیان کردم، از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد یا از آن غروب می‌کند، بهتر است.