همچنین این افزایش نرخ ارز محاسباتی که افزایش در قیمت پایه فرآوردهها را به دنبال خواهد داشت، باعث میشود که شرکتهای پاییندستی با مشکل سرمایه در گردش روبهرو شوند. اگر به زنجیره تولید کالاها نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که افزایش نرخ نهادهها، برمبنای نرخ فروش حواله (احتمالاً دلار)، برای حلقههای میانی و تولیدکنندگان کالاهای نهایی (به فرض قیمت ثابت در بازار کالای نهایی) تنها رکود و کاهش تولید را به همراه خواهد داشت و اگر قیمتهای نهایی نیز افزایش یابد و شکاف قیمتها به حالت قبل بازگردد نیز دوباره با پدیده افزایش انگیزه سوداگری و دلالی روبهرو میشویم. البته اینکه تغییر نرخ ارز محاسباتی قیمت پایه محصولات باعث بازگشت ارز میشود نیز در حالهای از ابهام است و نمیتوان در این موضوع نیز با اطمینان بالا صحبت کرد. اما آنچه روشن است، تغییرات مذکور برای شرکتها و سهامداران معدودی در بازار سهام انتفاع به وجود میآورد و آنها نه از تغییر تکنولوژی و یا کاهش هزینههای تولید و یا افزایش مقدار تولید و فروش، بلکه از محل افزایش قیمتها، سود شناسایی خواهند کرد. این که تغییرات نرخ ارز محاسباتی قیمت پایه محصولات (پتروشیمیها و پالایشگاهها) در بورسهای کالایی چه تأثیراتی بر بازدهی بازار سهام خواهد داشت؟ سؤالی است که با کارشناسان بازار سرمایه در میان گذاشتهایم و پاسخ آنها در ادامه از نظر میگذرد.