فلسفه ظهور بحرانهای زیستمحیطی
علیالله سلیمی
نویسنده و منتقد ادبی
روایتگری در حوزههای زیستمحیطی و نقش انسان در تخریب زیستگاهها، که اغلب پیامدهای ناگواری برای کره زمین با همه متعلقاتش در پی دارد و باعث برهم خوردن نظم طبیعی در این کره خاکی میشود، امروزه به یکی از دلمشغولیهای اهالی قلم هم تبدیل شده و نویسندگان و متفکران بسیاری به این حوزه ورود کرده و آثار متعددی در خصوص ارتباط انسان و محیط زیست و پیامدهای آن تألیف و منتشر کردهاند؛ آثار قابل تأملی که مؤلفان آنها از مناظر گوناگون علمی، روابط بینالملل و بحرانهای زیستمحیطی تا بحرانهای اجتماعی و فرهنگی به مسأله نگاه کرده و آرای متفاوتی صادر کردهاند. بیگمان بخشی از این آرای قابل توجه و تأمل، متعلق به متفکران و فلاسفه ایرانی معاصر است که دکتر سید حسین حسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، از جمله این افراد است. دیدگاههای فلسفی وی در خصوص ارتباط انسان و محیط زیست در کتابی با عنوان«تحلیل مبانی فلسفی ظهور بحران محیط زیست» به تازگی از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی در تهران چاپ و منتشر شده است. این اثر تحقیقی به بررسی ارتباط و نسبت بحران زیستمحیطی جهان معاصر با مبانی و نگاههای فلسفی میپردازد تا راهی به سوی طرح دیدگاههای دینی در مسأله بگشاید. بحران جهانی موجود را، جدا از ریشههای زیستشناسی و تجربی آن و آنچه در حوزه علوم طبیعی و زیستی و تکنولوژی مطرح میشود، میتوان با ریشهها و علل عمیقتری نیز پیوند زد و آن تحلیل مسأله از زاویه مبانی و رویکردهای فلسفی است. تحقیق حاضر از این منظر به تحلیل موضوع میپردازد تا در نهایت نتیجه بگیرد که یکی از راههای برونرفت از بحران تحول مبنایی در ساختار علوم معاصر و تولید علم دینی است.
از نگاه مؤلف، بدون تردید، یکی از بحرانهای کنونی انسان معاصر که همه هویت فردی و جمعی و حتی تاریخی وی را نشانه رفته است و نه فقط انسانیت انسان که ظرف حیات، طبیعت و جهان زندگیاش را هم به مخاطره انداخته، مشکلات جدی پیشآمده در محیط زیست انسان است. این بحران جایی برای روان و جسم انسان باقی نمیگذارد و میتواند بشر کنونی را پایانبخش نسل انسان در تاریخ حیات کره زمین قرار دهد! انسان مدرن قرن بیست و یکم با فرو رفتن در این چالش همه انسانهای کره خاکی و کل تاریخ گذشته خود را، یکباره، به فراموشی خواهد سپرد. بر این اساس، مهمترین پرسش اثر حاضر این است: آیا بین بحران موجود محیط زیست در جهان معاصر با دیدگاهها و مبانی فلسفی ارتباط وجود دارد؟ و اصولاً، آیا چنین دیدگاههایی میتوانند راهی به سوی حل این بحران بگشایند؟ و اگر پاسخ مثبت باشد، آیا میتوانند از شدت آن بکاهند؟ و اگر پاسخ مثبت باشد، آیا از زاویه این نگرشها میتوان به ضرورت تولید علم دینی برای حل مبنایی و ریشهای بحران استدلال کرد؟ در نتیجه، مسأله پژوهش حاضر، در یک رویکرد فلسفی، تحلیل امکان ارتباط بین حل بحران محیط زیست و ضرورت تولید علم دینی است.
در تحلیل این مسأله، از جانب نگرشهای علمی و تکنولوژیکی مسائلی در سطح جهانی مطرح شده است، اما ارتباط این امر با رویکردهای فلسفی از منظر دیدگاههای اسلامی و تحلیل ارتباط مسأله با ضرورت دستیابی به علم دینی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اثر حاضر، پس از اشاره به ریشههای فلسفی بحران انسان معاصر، نگرش اومانیستی را مبدأ اصلی بحران محیط زیست میداند اما فاصله این مبدأ ذهنی و نظری تا نتیجه عملی مخرب آن را نقش علم و تکنولوژی (بهعنوان حلقه میانی بین مبانی فلسفی و کاربردهای زیستمحیطی آن) میشناسند.