به بهانه چاپ کتاب سیطره
او با کتاب کومله را شکار کرد
علیرضا ملوندی
خبرنگار
کیانوش 20 ساله وقتی به دست گروهک کومله اسیر شد فکر نمیکرد زنده بماند، مخصوصاً که برادرش هم شهید شده و کومله هم نشان داده بود رحم و مروتی ندارد، اما تقدیر این بود که جان سالم به در ببرد و 30 سال بعد با نوشتن «شنام» قدم در مسیر نویسندگی بگذارد.
کیانوش گلزار راغب، در سال 60 با حاج احمد متوسلیان در کردستان بود که اسیر گروهکهای تجزیهطلب شد و سالها بعد در شنام خاطراتش از آن دوران را نوشت. گلزار راغب بعد از شنام به سراغ خاطرات یکی از کسانی رفت که مدتی با او همسلولی بود و با نوشتن خاطرات امیر سعیدزاده، عصرهای کریسکان را منتشر کرد که مورد توجه رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفت. گلزار راغب سپس خاطرات یدالله خداداد مطلق یکی دیگر از اسرای کومله را در دوران جنگ نوشت و تبدیل شد به کسی که به تنهایی در مورد جنایات این گروهک تروریستی در عرصه خاطرهنگاری فعالیت میکند. انتشارات سوره مهر به تازگی کتاب سیطره را از کیانوش گلزار راغب منتشر کرده است. کتاب جدید گلزار راغب هم در مورد کومله است اما این بار فضای متفاوتی با سه کتاب قبلی او دارد. او در این کتاب، خاطرات نادر کیانی را نوشته که سرنوشت عجیبی داشته است.
کیانی، جوانی بوده که به دلیل علاقهاش به شغل امنیتی سراغ اداره اطلاعات شهرشان میرود تا استخدام شود اما سابقه عضویت یکی از اقوامش در گروهک دموکرات باعث رد شدنش میشود اما نادر آنقدر سمج است که در نهایت خودسرانه و با وجود مخالفت اداره اطلاعات بوکان تصمیم به نفوذ در دل گروهک تروریستی کومله میگیرد و تا ردههای بالای این گروهک پیش میرود و سیطره ماجرای این نفوذ عجیب و غریب را برایمان روایت میکند.
گلزار راغب چند سال است دست روی یک سوژه جالب و بکر گذاشته و تا به اینجای کار توانسته با وجود برخی ضعفهای فنی داستانی، به کمک قوت سوژههایش، کتابهای ماندگار و خوبی بنویسد و امروز اگر کسی بخواهد در مورد گروهک تروریستی کومله و جنایتهایش در ایران، کتابی بخواند نمیتواند از آثار گلزار راغب چشمپوشی کند.
کشور ما سالهاست که با گروهکها و دولتهای تروریستی مختلفی درگیر است اما جز گروهک تروریستی منافقین تقریباً به گروهک دیگری در کتابها و فیلمها نپرداخته است. کاری که دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری با مدیریت مرتضی سرهنگی و کیانوش گلزار راغب برای جمعآوری خاطرات در مورد گروهک کومله صورت دادهاند از آن دست اتفاقاتی است که باید قدر آن را دانست اما نباید در آن متوقف شد و لازم است نویسندگان دیگری با قلمهای متفاوت و زاویه دیدهای جدید به سوژههای نابی که سرهنگی و گلزار راغب فراهم کردهاند، بپردازند.