باد را نمی‌شود بند کرد!

علی‌اصغر عزتی‌پاک
نویسنده


درباره بادها و بندها چندی قبل، به مناسبت میلاد امام رضا(ع) به سراغ فیلم لطیف و دلنشین بدون قرار قبلی رفتم؛ ساخته بهروز شعیبی که برداشتی است آزاد از داستانی از جناب مصطفی مستور.
داستان، داستان رجعت است؛ بازگشت کسی یا کسانی که بادطور جنبیده‌اند و از سرزمین پدری رفته‌اند تا رفته باشند. (و باد چیزی است که نمی‌توان بندی‌اش کرد.) بدون قرار قبلی اما می‌خواهد بگوید اگر بادی هست، اگر خاکی؛ و یا اگر آتش و آبی، نباید از ماهیت این عناصر و اقتضائات طبیعت‌شان چشم بپوشیم. از همین رو، مرد داستان که پدر شخصیت اصلی است و دلبسته خاک و از جنس آن، وقتی می‌بیند عزیزانش چون بادها می‌روند، عزم جزم می‌کند و می‌نشیند به تأمل در ماهیت باد، و آنچه که دار و ندارش را برداشته و با خود برده به سرزمین‌های دور؛ بسیار دور؛ و غریب و تنهاشان کرده؛ هم آنها را و هم او را. این مرد در سیر مطالعاتش درباره باد، به آسبادها می‌رسد؛ یعنی جایی که باد اگر که به دام نمی‌افتد، لااقل بی‌کرد و کار هم رها نمی‌شود. او که عنصر مؤثر اما غایب داستان است و خود چونان باد در همان ابتدای فیلم در تصویری مثالی درمی‌گذرد، از خود میراثی به جا می‌گذارد از جنس حکمت که درشناخت بادهاست.
همچنین او با ترفندی سر از زندگی دختر غربت‌نشینش در‌می‌آورد و او را به سرزمین آبا و اجدادی فرا می‌خواند، و با رام‌کاری‌اش دختر را چون نسیمی آرام می‌دواند در میان آن همه زیبایی‌ها و مناظر و ارزش‌های مادی و معنوی‌ای که هرکس اگر چون باد بگذرد، هرگز درکش نمی‌کند.
دختر (یاسمین) برای وداع آخر می‌آید و درک مرگ پدر، (و تماشای گسستن آخرین پیوستگی‌ها و نسبت‌ها!) اما کم‌کم راه به هویت خود می‌برد، و به وطن؛ با تمام وجوه مهرآمیز و دلنشینش؛ و به عشق. (چیزی که در غربت از او دریغ شده. و چرا نشود وقتی که نگاه او به انسان و مسائلش به‌کل متفاوت است با تلقی میزبانان خودمحور!) چنان‌که گفتم، پدر در حالی‌که درگیر نحوه معامله باد با خاک است، در همان ابتدای داستان و در کنار آسبادها درمی‌گذرد، اما میراث معنوی‌اش، که در شناخت باد و نحوه تعامل با آدم‌هایی از جنس آن است، در قالب پژوهشی، به شاگردانش منتقل می‌شود و راه را بر تکرار خطاهای گذشته می‌بندد. او پدری و همسری بود که درگیر جنس و جنم خود نماند و از بند خودبینی (خاک بودن و فقط خاک دیدن) رست، و در فهم دیگری، با جنس و جنم متفاوت، کوشید. وه؛ چه کوشش جانکاه، و در عین حال مقدس و حیات‌بخشی! پیدا کردن زبان گفت‌وگو با هر‌آن‌کس که متفاوت از ماست، تلاشی شریف و البته مدنی است. و این نسخه‌ای است که بدون قرار قبلی برای ما که در این سال‌ها دچار تشتت و اختلافیم، پیشنهاد می‌کند؛ نسخه‌ای که با عمل بر طبق آن می‌توان از خودبینی گذشت و دیگری را هم فهم کرد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی