حرف زدنم آرزوست
حسام آبنوس
روزنامه نگار
یک سؤال یا یک نکته کافی بود تا دقایقی طولانی، آن هم سرپا، درباره کتابهای مرتبط در یک زمینه حرف بزنم و خسته نشوم و فقط زمانی حرفهایم را تمام کردم که حس کردم شنونده خسته شده است وگرنه من خسته نشده بودم.
این قصه تکراری من و کتابهاست. اینکه هرجا حرف از کتاب در میان باشد حاضرم پیوسته حرف بزنم و بشنوم و تبادل اطلاعات کنم. این ماجرا (حرف زدن از کتابها) البته برای خیلیها خوشایند نیست ولی شاید خوشایندترین اتفاق برای من همین باشد که از کتابها حرف بزنم.
گفتن و شنیدن از کتابها برای آنها که دلی در گرو این دوست کاغذی دارند، به طور قطع اتفاق شیرینی است که حکایت «حلوای تنتنانی است که تا نخوری ندانی»! یعنی اگر تجربهاش نکرده باشید بعید است کلمات و توصیفهای یکی مثل من بتواند تأثیری در شما داشته باشد، ولی باید بگویم. باید بگویم وقتی درباره سبک نوشتن حرف میزنیم، یا جهانی که یک نویسنده در کتابش ساخته یا جذابیت روزنوشتهای یک شخصیت از زمانهاش در قیاس با روایت رسمی تاریخ از همان زمانه حرف میزنیم، اتفاقاتی میافتد که نمیشود توصیف کرد ولی لذتی که در این رفت و برگشت کلمات میان دونفر به آدم دست میدهد، وصف نشدنی است. اینکه کتابهای مختلف یا شخصیتهای تاریخی اسمی ازشان برده میشود آدم را وارد تجربهای میکند که بسیار وسوسهانگیز و شفاف است. تجربهای که هرکسی را به این سمت میبرد که کاش من هم در این موقعیت یا در این جایگاه بودم و میتوانستم آن دنیا را لمس کنم.
شاید باورتان نشود، ولی حرف زدن از کتابها این امکان را فراهم میکند چیزهایی از رسوبات یک کتاب که در ته ذهن ما انباشته شده، بالا بیاید که به صورت خودآگاه به آنها دسترسی نداشتیم یا امکان فراخوانیشان برایمان فراهم نبود. وقتی درباره کتابها حرف میزنیم ناخودآگاه چیزهایی از کتاب برایمان برجسته میشود که تا قبل از اینکه روند گفتوگو را آغاز کنیم، به چشممان نیامده بود تا جایی که توانایی تغییر نگاهمان را درباره کتاب دارد. اتفاقی که گاهی در نوشتن از کتابها هم نمیافتد و این از جذابیتهای حرف زدن درباره کتابهاست. وقتی با شور و شوق کتابی را تمام میکنید و دلتان میخواهد هر طور شده دیگری را نیز در این حال و هوا شریک کنید و هر طور شده یک نفر را به خواندن آن کتاب ترغیب و به کشف تجربه او از خواندن، دست پیدا کنید، اتفاقی است که شاید در سایر عوامل هنری و فرهنگی رخ نشان ندهد. اینکه گاهی سکوت در برابر یک کتاب تنها راهی است که میتوان با آن دربارهاش حرف زد نشان میدهد که این قابلیت فقط درباره کتابها جاری است و همین سکوت و سر تکان دادن (به معنای خوب یا بد بودن کتاب) دنیایی حرف در خود دارد که تا تجربهاش نکرده باشید خیلی نمیتوان دربارهاش سخن گفت و تجویزش کرد.
پس بیایید درباره کتابها حرف بزنیم.