صفحات
شماره هشت هزار و دویست و چهار - ۲۱ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و دویست و چهار - ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

هومان، داستان ساخته شدن یک قهرمان

علیرضا ملوندی
روزنامه نگار


تا حالا شده که بخواهید به یک نوجوان کتاب هدیه بدهید؟ احتمالاً سری به کتابفروشی‌ها زده‌اید و در میان کتاب‌های مختلف تخیلی و هیجان‌انگیز چشمی‌ گردانده‌اید و توجه‌تان به یک چیز جلب شده و آن هم اینکه چرا بیشتر این کتاب‌ها خارجی است؟
اگر دوست دارید رمان ایرانی و هیجان‌انگیزی مناسب سنین نوجوانی هدیه دهید پیشنهاد می‌کنم «هومان» را در میان گزینه‌هایتان قرار دهید.
این رمان 169 صفحه‌ای که انتشارات مهرک آن را منتشر کرده محمد نصراوی نوشته و به داستان زندگی نوجوانی به نام هومان در شهری خیالی به ‌نام نیهیپ می‌پردازد. نیهیپ پادآرمانشهری است که حاکم ظالمی به نام شداد، برخی از انسان‌ها را به جادو به موجوداتی به نام نسناس تبدیل کرده است و برخی دیگر انسان مانده‌اند که شداد انسان‌ها را به‌عنوان کارگران خود به بردگی کشیده و نسناس‌ها را به‌عنوان سرکارگر با شلاق بالای سرشان گماشته است.
هومان و مادرش هم مانند همه مردم، کارگران این حاکم ظالمند تا اینکه اتفاقاتی باعث می‌شود هومان به ناچار از این شهر تیره و تار خارج و به سوی شهر گمشده برود.
هومان این قصه که به‌مرور به قهرمان آن هم تبدیل می‌شود نوجوانی است مانند همه انسان‌هایی که می‌شناسیم. اشتباه می‌کند، لغزش دارد و حتی تا مرز بردگی شیطان هم پیش می‌رود اما هر بار به‌نحوی راهش را پیدا می‌کند و در نهایت همه این لغزش‌ها عامل رشد و بزرگ شدن او می‌شود.
نویسنده در این کتاب حواسش بوده در کنار درس‌های اخلاقی که لابه‌لای اتفاقاتش دارد از جذابیت و قصه‌گویی غافل نشود و گره‌ها و اتفاقات هیجان‌انگیز آن باعث می‌شود خواننده مشتاق ادامه داستان و فهمیدن سرنوشت هومان و دوستانی باشد که در این راه پیدا می‌کند.
با خواندن این کتاب و توصیفاتی که نصراوی از پادآرمانشهر قصه‌اش یعنی نیهیپ دارد، متوجه می‌شوید او انگار لابه‌لای این افسانه‌ها و داستان‌های تخیلی در حال نقد زندگی مدرن و اسارت انسان به دست سرمایه است. در شهر نیهیپ همه انسان‌ها ناچارند به شکل طاقت‌فرسایی کار کنند، به زور نقاب لبخند بر چهره داشته باشند و بوق‌ها هم در حالی که رمق همه در فشار و فلاکت گرفته شده از شادی و خوشحالی می‌گویند. زمانی هم که اهریمن قصد اسیر کردن هومان را دارد به او می‌گوید که چیزی جز قدرت حقیقت ندارد و به جز سود خودم به چیز دیگری نباید فکر کنم. مردم نیهیپ هم فقط در ازای کار طاقت‌فرسا می‌توانند غذا بگیرند و البته دل‌شان به همان غذا خوش است و فریفته همان هستند چون اساساً هیچ تلقی و ایده‌ای از زندگی به‌نحوی دیگر ندارند به جز چیزی که از ابتدای زندگی‌شان در نیهیپ دیده‌اند.
در نهایت اینکه اگر هومان را برای هدیه به یک نوجوان خریدید، بد نیست خودتان هم یک بار کتاب را از او قرض بگیرید و بخوانید. این رمان برای بزرگسالان هم می‌تواند جذاب باشد و در یک بعد از ظهر تا قبل از خواب‌تان می‌توانید آن را به پایان برسانید.

 

جستجو
آرشیو تاریخی