برای چه رمان مینویسیم؟
نادر سهرابی
نویسنده
وقتی به ظواهر امر نگاه میکنیم، ممالکی که همواره به آنها رشک بردهایم و از سویدای جان خواستهایم شبیه آنها باشیم، با قوتی ستودنی در ادبیات داستانی پیش رفتهاند و رمانهای بزرگی را خلق کردهاند. توضیحات اندیشمندان تاریخ و هنر و تمدن اغلب بر این نکته تصریح دارد که این تقارن اتفاقی نیست، بلکه اتفاقاً رمان داشتن و تمدن داشتن، دو روی یک سکهاند. رمان عالمی را که زندگی در آن ماجرا دارد روایت میکند. این ماجرا داشتن یعنی زنده بودن و متفاوت از همه اعصار دیگر و همه نقاط جغرافیایی دیگر بودن؛ یعنی در روایت رمان اتفاقی دارد میافتد که اتفاقی نیست، بلکه بخشی از عمر یک ملت است که دارد بزرگ میشود و تمدن میسازد.
شاید به همین دلیل است که ما هم گمان میکنیم که به هر قیمتی شده باید رمان داشته باشیم. اما در این مسیر اغلب چیزی فراموش میشود یا اشتباه گرفته میشود. ما فکر میکنیم که رمان قرار است بهطور مستقیم توضیحدهنده ما و افکار و ایدههای گفتمانیمان باشد. در برخی از رمانهایی که ذیل این مقصود مینویسیم، بخشی از تاریخ سیاسی کشورمان، از خلال یک داستان مرتبط، شرح داده میشود.
این داستان مرتبط، معمولاً طوری انتخاب میشود که تمام جزئیات و حواشی حوادث تاریخی و قدرتهای درگیر آن که ما بنا داریم دربارهشان بیانیهای بدهیم، توضیح داده شود. حتی وقتی میخواهیم این کار را تا حد توان غیرمستقیم انجام دهیم، نهایتاً شخصیتی را خلق میکنیم که به قیودات و ضوابط دینی و فقهی ما بیاعتناست و بعد تمام آنچه میخواهیم خودمان بگوییم، از زبان او میگوییم تا گفته باشیم که این یک آدم بیطرف است که دارد این حرفها را میزند.
اما واقعیت این است که اگر خوب دقت کنیم، تمام رمانهای بزرگی که همیشه به آنها رشک میبردیم، مخاطب خودشان را نه با ایدههای سیاسی و اعتقادی و یا تاریخی که روایت میکنند، بلکه با طرح روابط انسانی و خلق موقعیتهای دراماتیک با خود همراه میکنند. روابط انسانی همیشه وجود دارند و موقعیتهای دراماتیک نیز.
نویسندههای بزرگ با شرح این قسمت امور انسان یک عصر و به تعبیر بهتر، عالمی را پیش چشم ما میگشایند و رخدادهای تاریخی در حاشیه چنین قصههایی که اتفاقاً هیچ ربطی به رویدادهای سیاسی آن بیرون ندارند، به خورد مخاطب میروند. چیزی که ما در این رمانها میبینیم این است که سیاست با زندگی چه میکند، نه اینکه زندگی یک سیاستمدار راببینیم.
البته که نمونههایی که اینطور نیستند نیز وجود دارند؛ مانند جنگ و صلح یا پتر اول اما این رمانها از همان نامشان وعدهای جز شرح تاریخ را ندادهاند و تازه با این حال، باز هم از خلق انسان و ابعاد وجودی او از رهگذر موقعیتهای داستانی غافل نماندهاند.
آنچه گفته شد، صرفاً تذکری به نویسنده متعهد امروز ایرانی بود برای اینکه جلوی دستپاچگی و سراسیمگی خودش را بگیرد و بهجای طرح قصههایی که نیت او را در همان صفحات ابتدایی آشکار میکند، تلاش کند که یک زندگی خلق کند. یک زندگی که مخاطب آن را باور میکند.