صفحات
شماره هشت هزار و صد و نود و دو - ۰۳ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و نود و دو - ۰۳ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

چاقو فقط برای آدم‌کشی نیست

حسام آبنوس
روزنامه‌نگار


داخل کتابفروشی کوچکی بودم و داشتم قفسه‌ها را با چشمانم جارو می‌کردم تا چیزی از دیده‌ام پنهان نماند. سرم گرم بود ولی همان‌طور که بارها گفته‌ام، گوش‌هایم کار می‌کرد. آقایی که سن زیادی نداشت، شاید کمتر از چهل‌وپنج سال، از در وارد شد و بعد از نگاهی گذرا به برخی قفسه‌ها، از کتابفروش کتابی خواست که برای جشن تکلیف یک دختر بتواند به او هدیه بدهد. چند جمله‌ای با هم حرف زدند که آقای کتابفروش گفت: به نظرم برای این سن رمان انتخاب کنید.
آقا با حالتی از تعجب و تحیر گفت: رمان نه! می‌خواهم درباره نماز و روزه و دین باشد. رمان طبیعتاً مناسب نیست!
دوست کتابفروش هم ضمن عذرخواهی گفت: پس گزینه‌ای که مناسب این سن باشد و نظرش را جلب کند، نداریم. آن آقا هم راهش را کشید و از کتابفروشی خارج شد. من نگاهی به دوست کتابفروشم کردم و به کارم ادامه دادم. او هم لبخندی تحویلم داد و پشت پیشخوان مغازه رفت و نشست.
بعد با خودم گفتم، مگر رمان چه اشکالی دارد که آن آقا آنطور بعد از شنیدن عبارت «رمان» وحشت‌زده شد و گفت، طبیعتاً رمان نمی‌خواهم و گزینه مناسبی نیست. خیلی فکر کردم و از آن روز تا این لحظه که دارم این خطوط را می‌نویسم، با خودم کلنجار رفتم تا بدانم چه عیبی در رمان دیده بود که نمی‌خواست برای انسانی که تازه مکلف‌شده رمان بخرد؟! مگر غیر از این نیست که نویسندگان بزرگ ادبیات نه در ایران، بلکه در جهان بسیاری از فضایل اخلاقی را با زبان قصه و رمان مطرح کرده‌اند؟ مگر مفاهیمی مثل صدق و یا تعهد یا مفاهیمی از این دست که ریشه مذهبی دارد، در رمان‌هایشان نیست؟ مگر اهمیت وفای به‌عهد در آثار ادبی جهان مطرح نشده و نمی‌توان از آن پنجره به اهمیت آنها اشاره کرد؟ منکر نیستم که برخی رمان‌ها هم هستند که این‌گونه نیستند ولی همان‌ها هم در ضمیر انسان اثر منفی به‌جا نمی‌گذارند بلکه انسان را بدون تجربه کردن، با یک رذیله اخلاقی مواجه می‌کنند و تبعات آن را در عالم داستان نشان می‌دهند تا انسان پند بگیرد. به طور کلی مگر ادبیات آینه‌ای برای نگریستن در خویشتن نیست؟ حتماً باید کتابی باشد که مستقیم درباره وجوب صدق سخن بگوید و در نکوهش کذب داد سخن سر دهد؟ آن هم برای این نسل که گوششان پر است از حرف‌های مستقیم و بهتر است ابزاری غیر از ابزار مستقیم‌گویی برای سخن گفتن با آنها انتخاب کرد.
شاید آن آقا با خود خیال کند که کتاب ارزشمندی از یک دانشمند دینی به فرزندش هدیه کرده است ولی نداند که ممکن است آن کتاب هیچ‌وقت خوانده نشود در حالی که شاید اگر رمانی به او اهدا می‌کرد که در پس بیان قصه، هدفی ارزشمند در خود داشت، چندین برابر بیشتر به هدفی که در نظر داشت، نزدیک‌ بود.
شاید رمان حکایت چاقویی باشد که می‌توان با آن به افراد آسیب بزند ولی به صرف یک کاربرد نادرست، نباید موارد بسیاری از کاربردهای مفید چاقو را انکار کرد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی