صفحات
شماره هشت هزار و صد و نود و دو - ۰۳ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و نود و دو - ۰۳ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

فضای‌مجازی

واکنش اهالی موسیقی به جان باختن و به شهادت رسیدن مرزبانان کشور، روایتی از زندگی شهید احمد متوسلیان در کتاب «عروج از شاخه زیتون»، تازه‌ترین سریال نمایش خانگی با عنوان قهوه ترک و صحبت‌های قطب‌الدین صادقی از فرهنگ، از اخبار شبانه‌روز گذشته دنیای مجازی اهالی فرهنگ و هنر است.

آنهایی که برای دفاع از مرزهای وطن جان می‌بازند
به شهادت رسیدن 5 نفر از مرزبانان جوان ایران واکنش‌های بسیاری در فضای مجازی داشت. طهمورث پورناظری با انتشار ویدیویی در حال نواختن قطعه‌ای به نام «سوگ» است که آن را به مرزبانان تقدیم کرده است و در شرح آن نوشته «در سوگ مرزبانان جوانمرگ سرزمینم.» بهزاد عبدی هم در یک استوری نوشته:« و اینانی که برای دفاع از مرزهای وطن جان می‌بازند و آنانی که آرزوی برباد رفتن مرزهای کشور را دارند. محسن رجب‌پور هم نوشته: به چهره‌های معصوم این سرداران وطن نگاه کنید، آنها برای محافظت از خاک و وطن پرپر شده‌اند.» دیگر اهالی موسیقی هم در این باره پست و استوری‌هایی به اشتراک گذاشته‌اند.
همین چند نفر
 جواد کلاته عربی پژوهشگر و مستندنگار از انتشار کتاب جدیدش به نام «عروج از شاخه زیتون» خبرداده است (روایت‌هایی درباره زندگی احمد متوسلیان - از کودکی تا اسارت)؛اثری که از سوی نشر ۲۷ بعثت و انتشارات مؤسسه مطبوعاتی ایران منتشر شده و روایتی است از زندگی شهید حاج احمد متوسلیان. او در این باره در صفحه مجازی‌اش نوشته:« تنها اثر جامع درباره زندگی و زمانه احمد متوسلیان. روایت‌هایی درباره: کودکی، خانه و خانواده، کار در کارگاه شیرینی‌پزی، مدرسه و محله، دانشگاه علم و صنعت، فعالیت‌های انقلابی پیش از بهمن 57، زندانی شدن در خرم آباد، ورود به سپاه، حضور در درگیری‌های مهاباد، بوکان، بانه، سقز، پاوه و مریوان، فرماندهی سپاه مریوان، عملیات محمد رسول الله، تشکیل تیپ 27، عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس، حضور در جبهه سوریه و ماجراهای بعد از اسارت. این دو سه سال اخیر دو تا کار برای حاج احمد انجام دادم. یکی همین کتاب است و یکی هم سرپرستی پژوهش یک مجموعه تلویزیونی درباره تیپ 27 و حاج احمد. خیلی دنبال انجام کارهای پر سرو صدا و تیترهای یک رسانه‌ها نیستم و از این بابت راضی‌ام. از وقتی در معرض این دو پروژه قرار گرفتم، فقط خدا خدا می‌کردم کارها را به من بدهند و موفق به انجامش بشوم. نمی‌دانم دقیقاً چه حس و حالی است اما مگر می‌توانستم قبول کنم کاری درباره حاج احمد باشد و او، من را برای انجام کارهایش نپذیرد؛ تمام وجودم می‌شد احساس تباهی و حسرت. مگر چند نفر در زندگی هر آدمی هست که با یادش عنان را از کف بدهیم!

مردی که به خودی خود یک ثروت فرهنگی است
علی اصغرعزتی پاک داستان‌نویس در صفحه اینستاگرامش از مرتضی سرهنگی نوشته و با عنوان «شکوه مرتضی!» آورده: «در این سال‌ها کمتر نامی پیدا می‌شود در عرصه کتاب ایران که هم‌پایه نام مرتضی سرهنگی باشد. نداریم. این بزرگمرد فرهنگ حالا دیگر جزو حیثیت فرهنگ و ادب و هنر در زمانه جمهوری اسلامی است. او انسانی است ستوده‌شده از سوی خرد و کلان این مُلک؛ چرا که مراتب والایی از فضل و فرهمندی را با زحمت و مداومت در کار و مقاومت در برابر مصایب و مدارا و رواداری و بزرگ‌منشی کسب کرده است. «سرهنگی» امروز به خودی خود یک ثروت فرهنگی است که کمترین حقش بر گردن ما، حفظ و حراست حرمتش و قدرشناسی و بزرگداشت است. جناب آقای شکوهمند، حضرت مرتضی سرهنگی، ما مردم، ما دوستداران فرهنگ و هنر این مرز و بوم، ما خواننده‌های صدها کتابی که درباره قهرمانان‌ سرزمین‌مان ساختی، مایی که تو را مبدع نوعی از ادبیات که سابقه‌ای در این فرهنگ نداشت، می‌دانیم؛ همین ما، قدردان‌ات هستیم و بزرگی‌ات را معترفیم و به پایت می‌ایستیم و وجودت را شکر می‌گوییم. درود ما نثار تو و آن‌که نامزد گلوله‌ها بود، هست و خواهد بود. تو و آن جوانمرد شهید که برایش نوشتی، برای ما حریم درست کردید در این همه سال، اما دریغ که مدعیان حرمت‌تان را نگه نداشتند. این بی‌حرمتی هم حتماً از روزی شروع شد که کتاب چون تویی را درباره چون اویی آنقدر در پیچ و خم اداره‌شان معطل گذاشتند که کار رسید به جایی که نباید؛ که رسید به بی‌حرمت کردن خودشان با رفتار و کردار خودشان...

جستجو
آرشیو تاریخی