هنر، نمایش چیست؟
محسن نفر
آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده
گفتیم هنر، نمایش زندگی است! نمایش چیست؟ چه چیز از زندگی را نمایش میدهد؟ زندگی، مجموعهای وسیع از حرکت، سکون، فعل، انفعال، تعقل، احساس، هیجان، ارتباط، تنهایی، پیشروی، توقف، بلندپروازی، قناعت و بسیاری چیزهای دیگر را در قلمرو خصوصی، خانوادگی، اجتماعی و...انسان را بهعنوان یک موجود زنده و مؤثر و متأثر، شامل میشود و در بردارد.
حال هنر، نمایش کدامینشان است؟ نمایش هر کدامشان! بسته به اینکه هنر، در کدامیک از موارد مزبور، ظهور و بروز کند، زندگی نمایش میشود. سبکهای مختلف هنری هم، بنابر آن موارد پدید آمده و رقم خورده! هنرمند، اگر برونگرا و درونگریز باشد، از طبیعت، اجتماع، اقوام و افراد و هر چیزی که تمایل به مشاهده آن دارد، میگوید و از آن خبر میآورد! و اگر هم درونگرا و برونگریز باشد، خود را اظهار میکند و از احوال، افکار، آلام و آمال خود میگوید و همه اینها، علائم زندگی، بل خود زندگی است! هنرمند همه آنها را مشاهده و احساس میکند و مخاطب، شهود او را تماشا! در واقع هنرمند، زندگی را در خود و بر خود تماشا میکند و مخاطب، آن را در هنرمند! روایت هنرمند از زندگی، زندگی به زعم اوست! چرا مشاهده زندگی دلچسب و جذاب است؟ مگر نه اینکه همه آن را، زندگی میکنند؟! چیزی که نزد همه و برای همه هست، چرا بازهم خواستنی است؟ این تحصیل حاصل نیست؟!
ماهیان ندیده غیر از آب / پرس پرسان زهم که آب کجاست!
جذابیت هنر، به دیدن خود است. با هنر، ما زندگی را تماشا میکنیم. بدون آن زندگی میکنیم. با هنر، از آن فاصله میگیریم و به آن مینگریم! تماشا و نگرش، محصول درنگ و تأمل است. زندگی، عرصه نقش و بازیگری است. همه در زندگی، عهدهدار نقش و در آن بازیگر هستند. در بیرون خانه، هر کس در نقش شغل و سمت و منصب خود بازی میکند و در خانه، در نقش پدر، مادر، یا خواهر و برادر و... بازی میکند.
در زندگی، همه بازیگرند و مشغول. حتی گاهی، بعضی در چند نقش بازی میکنند و گروهی هم، فقط نقش بازی میکنند. علاوه بر نقشهایی که زندگی، طبیعی و جبری به عهده هر کس گذاشته، نقشهای دیگری هم، اختیاراً، بازی میکنند و تهوع و تنوع زندگی را چندین برابر میکنند. همه مشغولند و بازی میکنند و هیچ از پا نمینشینند! تنها با هنر است که مجال تماشای آن را مییابند. تنها با هنر و در هنر است که به خود مینگرند! هنر، عرصه تماشای خود است. جالب است و عجیب! هنر، تماشا در تماشا است. هم زندگی را تماشا کنی و هم خود را. زندگی، عرصه کنش و واکنش و... زنده و زندگان است. دیدن آن، هم دیدن عرصه و میدان جولان زندگان است و هم مشاهده زندگان. هنر، صحنه و بازیگر، هر دو را نشان میدهد! هم خود را در آن میبینی و هم محیط و مساحت خود را! مهمتر از آن، این است که، با هنر، زندگی را مرور میکنی! به تعبیری، زندگی را زندگی میکنی. هر آنچه کردی و مرتکب شدی را، مشاهده میکنی! با هنر، به عرصه درنگ و تأمل میرسی. در حرکت و شتاب، مجال تأمل نیست. باید بایستی تا بیندیشی! تأمل، عرصه بررسی و وارسی است. در حرکت و شتاب، تنها به مقصد و مقصود میاندیشی! به هر طریق و سلیقهای، فقط میروی تا به مقصد برسی. به رفتن و اطوار خود، توجه نداری. تنها با هنر است که با آنها مواجه میشوی! خود را میبینی! خود را میسنجی! خود را ارزیابی میکنی! به خود نمره میدهی! خود را میپسندی یا کنار میگذاری! هنر، عرصه عبرت و مجال جلوهگری است. گاه عبرت، هنر است! عبرت، یعنی ترک اشتباهات و آغاز طریقت صلاح و سداد. این افقی است که با هنر بخوبی دیده میشود. پس هنر، خود را نمایش میدهد. اگر زندگی هست، برای این است که تو هستی. هنر، در واقع تو را نمایش میدهد. از تو میگوید. از تو میجوید. از تو میخواهد. میخواهد که چگونگیات را ببینی و چگونگیات را بخواهی! میگوید که چه بودی. چه هستی و چه باید باشی! اینها را اخلاق هم میگوید ولی هنر، نمیگوید فقط. نشان میدهد! بشر همیشه دیدن را بر شنیدن ترجیح میدهد. دیدن، آخرین حدّ اقناع و باور است. نهایت ایمان، با دیدن حاصل میشود. تا نبینی، آرام نمیشوی. حتی اگر ابراهیم خلیل علیهالسلام باشی! دیدن، آرزوی دیرین و همیشگی آدمی است؛ آرزویی که همیشه مقدماتش برای بشر مهیا ولی شرایط و موضوعش گاهی، نادسترس است! چیزی که آرزوست، در اختیار نیست!
آرزو، لایملک است! پس با اینکه چشم داریم، همیشه طالب دیدنیم. هیچ گاه از دیدن ملول نمیشویم. ممکن است از دیدن چیزی ناخشنود باشیم. ولی هیچگاه حس بینایی و خود دیدن را ترک و رها نمیکنیم. هنر، مجال همین است. دیدن! مشاهده! دیدن، با میل و اختیار. اگر بیرون را نشان دهد، تو را در بیرون و اگر درون را نشان دهد، تو را در درون نشان میدهد! و چه فرصتهای خوبی است برای اینکه به خود آیی! آیینه هم خودت را مینماید! اما آیینه، برای خوشایند کردن توست. از آیینه، همه برای خوشایندی، بهره میجویند! هنر، آیینهای است که دیدنش خوشایند است. آیینهای خوشایند. ممکن است تصاویر ناخوشایندی ببینی، ولی همه آنها را در آیینهای خوشایند میبینی! اگر از آیینه، عبور و به مشاهده و تأمل و تصویر توقف کردی، به حقیقت هنر نزدیک والا تنها به تماشای آیینه، ایستادهای!
آیینه چون روی تو بنمود راست / خودشکن آیینه شکستن خطاست