برای پس از مرگم
محمداحسان مفیدیکیا
منتقد
این روزها اگر پیگیر اکران آنلاین مستندهای روز بوده باشید، حتماً عنوان آخرین ساخته عبدالرضا نعمتاللهی را شنیدهاید، مستندی درباره «عین صاد» که نامش را از نوشتههای خود او وام گرفته است: «برای پس از مرگم».
مرحوم شیخعلی صفایی حائری، فرزند شیخعباس، زاده 1330 و درگذشته 1378 یکی از چهرههای منحصربهفرد دهه 60 و 70 بود که همواره مورد توجه خواص و بزرگان قرار میگرفت و همین توجهها، خواه له، خواه علیه او، کشش زیادی برای دیده و شنیده شدن دارد. از مرحوم صفایی بیش از 50 عنوان کتاب باقی مانده که غالباً متن پیادهشده تقریرات ایشان در جلسات هفتگی است، «مسئولیت و سازندگی»، «حرکت»، «رشد»، «روحانیت و حوزه»، «روشی نو در حکومت دینی» و بسیاری عناوین دیگر که البته از همان زمان حیات ایشان مورد مناقشه بسیاری قرار گرفت، تا جایی که برای مدتی حتی خواندن آنها مستوجب بدگمانی و اتهام التقاط بود. اما پس از آن سالها، آموزههای صفایی امروز بیش از هر زمان دیگری مورد توجه نسل نواندیش و جوان که جویای یک ایده و روش نو است، قرار گرفته و از همین رو است که هر روز نقل قولهای بیشتری از «عین صاد» شنیده میشود.
در ابتدا مستند «برای پس از مرگم» یک کار معمولی مصاحبهمحور به نظر میآید، اگر که پیش از این نام عین صاد را نشنیده باشید، حتی در غیر این صورت هم کافی است کمی حوصله به خرج دهید و دل بدهید به طیف وسیع و در ظاهر ناهمگن مصاحبهشوندهها، از بیژن بیرنگ و عسگرپور و طالبزاده گرفته تا حجتالاسلام تجلی و علی سرلک و معادیخواه، همه اینها و دیگران بااشتیاق و هیجان درباره یک روحانی حرف میزنند. حالا سؤال اینجاست: علی صفایی حائری کیست که صف عشاقش اینچنین رنگارنگ است؟
به صورت موازی و لابهلای مصاحبهها و جملات بعضاً عجیب و غریب درباره شیخ، صدای یک جلسه شبهمحاکمه شنیده میشود که بعدتر میفهمیم جامعه مدرسین قم است و افراد سرشناسی مثل آقایان مکارم، مشکینی و آذری قمی در حال بازخواست از شیخ درباره رفتار و عقاید و درآمدش هستند و باز این اوست که مثل همیشه زندگیاش با آزادگی تمام و البته با چاشنی مطایبه، پاسخ سؤالهایشان را یکییکی میدهد.
مستند عبدالرضا نعمتاللهی، مستند سرراستی است، اصلاً در ساختار پیچیده نیست، چند مصاحبه با کسانی که از سکنات و وجنات سوژه مطلعند کات میخورد به عکس و فیلم آرشیوی و بعد هم همان صوتهای محاکمه کذایی، پس علت آن چیست که مخاطب، اگر کمی همدلی داشته باشد، مجاب میشود که حرفها را تا آخر بشنود و دریابد که عین صاد که بود؟ این چیزی نیست مگر جذبه خود او که از پس این همه سال، هنوز هم یارانش را میکشد و هم دوستان جدیدی برای خودش دست و پا میکند.