بررسی «رابطه رسانه و قدرت» در میزگرد «ایران» با حضور سیدآرش وکیلیان و مجید سلیمانی‌‌ ساسانی

جهانی که همه در آن بازنده‌اند

آیا رسانه‌ها «امپراطوران جهان آینده» خواهند شد؟

مهسا رمضانی
خبرنگار

استیضاح مدیرعامل «تیک‌تاک» در کنگره امریکا و نگرانی سیاستگذاران امریکایی از استقبال این پلتفرم(سکو) در امریکا، بار دیگر «رابطه رسانه و قدرت» را برای تحلیلگران علوم‌ ارتباطات برجسته کرد. دادگاهی تیک‌تاک در کنگره امریکا، از این جهت قابل توجه و تحلیل است که می‌تواند گواهی باشد بر اینکه «حکمرانی پلتفرمی» می‌تواند تولید قدرت ‌کند؛ اینکه «نظام ارتباطی» در ساخت فکر و ذهن جامعه سهم عمده‌ای پیدا کرده است، اینکه «پلتفرم‌ها»(سکوها) به بازیگران جدید عرصه سیاست و اقتصاد و فرهنگ بدل شده‌اند؛ اینکه امروزه دیگر استعمار سرزمینی موضوعیت ندارد و آنچه اتفاق می‌افتد «استعمار ذهن‌ها» از طریق شبکه‌های ارتباطی است؛ اینکه «منطق سرمایه‌داری» برای بازتولید خود از حکمرانی پلتفرمی بهره می‌گیرد؛ اینکه رسانه‌ها «امپراطوران جهان آینده» خواهند شد. عیارسنجی این گزاره‌ها  را در میزگردی با حضور دکتر مجید سلیمانی‌ ساسانی، استاد ارتباطات دانشگاه تهران و مترجم کتاب «سرمایه‌داری پلتفرمی» و دکتر سیدآرش وکیلیان، دکترای سیاستگذاری فرهنگی و مدیرکل فرهنگی و اجتماعی مرکز ملی فضای مجازی، بررسی کردیم.

 

در دنیای امروز، «رسانه» و «قدرت» چگونه بهم گره خورده‌اند؟ وجه تمایز «رسانه‌های اجتماعی» امروز با «رسانه‌های جمعی» گذشته در چیست که در خدمت منطق سرمایه‌داری قرار می‌گیرند؟
دکتر سیدآرش وکیلیان:‌ با توجه به اقتصاد سیاسی رسانه‌ها، ما در جهان سرمایه‌داری با یکسری غول‌های رسانه‌ای اعم از افراد و شرکت‌ها مواجه‌ هستیم که تعدادی رسانه را به خدمت می‌گیرند تا بتوانند بر افکار عمومی تأثیر بگذارند و ایدئولوژی خود را بسط دهند.
برخی نظریه‌پردازان که رسانه را به این معنی فهم می‌کنند، رسانه را بخشی از آن نظام تولید می‌دانند که به روبنای جامعه شکل می‌دهد. به عنوان مثال «رسانه‌های اجتماعی» براساس یک منطق خاص اقتصادی که از آن تحت عنوان «اقتصاد ‌توجه» یاد می‌شود، ارزشی را خلق می‌کنند و از این طریق مناسبات اجتماعی را شکل می‌دهند.
 در این حالت، این سخن معروف مارشال مک‌لوهان صادق است که «رسانه، پیام است». اینجا دیگر بحث یک رسانه خاص و محتوایی که ارائه می‌کند، نیست. خود ساخت رسانه می‌تواند روی جامعه تأثیر بگذارد. در کنفرانسی که یونسکو در خصوص «رسانه‌های اجتماعی» برگزار ‌کرد؛ یک قاضی برزیلی عنوان کرد که «رسانه‌های جمعی» با ایجاد یک «روایت عمومی» امکان شکل‌گیری دموکراسی را فراهم می‌کردند در حالی که امروزه «رسانه‌های اجتماعی» با تقسیم کردن جامعه به اجتماعات و کامیونیتی‌های متعدد که از قضا، ارتباط چندانی هم باهم ندارند امکان شکل‌گیری دموکراسی را از بین برده‌اند. اگر به این معنا، رسانه را بفهمیم، بحث بسیار پیچیده می‌شود.
اما رسانه‌های اجتماعی به عنوان «رسانه‌های تکثرگرا» شناخته می‌شوند. پس، چگونه می‌توانند تهدیدی برای دموکراسی باشند؟
دکتر مجید سلیمانی‌ ساسانی: از ابتدای تاریخ همواره نظام ارتباطی تعیین‌کننده چیستی سیاست، فرهنگ و اقتصاد بوده ‌است. شاهد این مدعا، تغییر معنای سیاست و حکومتداری بعد از گسترش صنعت‌ چاپ یا سهم صنعت تلگراف در ایجاد دولت-ملت‌ها و شکل‌گیری حکومت ‌مرکزی است. هرقدر هم که جلوتر می‌رویم، سهم نظام ارتباطی در ساخت آنچه در جامعه می‌گذرد، بیشتر می‌شود و نهایتاً به دوره‌ای می‌رسیم که رسانه‌های جمعی عملاً حاکمیت جوامع را برعهده می‌گیرند. بحث‌های انتقادی که ذیل مفاهیمی چون «توده‌ای شدن» طرح می‌شود، به عینه تبیین‌ می‌کند که چگونه یک جامعه‌ با تحول در نظام ارتباطات وضعیت جدیدی پیدا کرده ‌است.
برخلاف تصور رایجی که رسانه‌های اجتماعی را «تکثرگرا» و رسانه‌های جمعی را «متمرکز» تلقی می‌کنند، به نظر می‌رسد که «توده‌ای شدنی» که در دوران رسانه‌های جمعی رخ می‌داد، عملاً در دوره رسانه‌های اجتماعی تکامل پیدا کرده ‌است و این، به‌ قدرتی که کلان‌داده‌ها برای سیاستگذاران و مالکان آنها ایجاد می‌کند، برمی‌گردد که اصلاً قابل قیاس با دوره رسانه‌های جمعی نیست.
در دوره «رسانه‌های جمعی» افراد می‌توانستند با خاموش ‌کردن تلویزیون یا با کنار گذاشتن روزنامه، خود را از مواجهه با پیام‌ها رها کنند اما در دوره «رسانه‌‌های اجتماعی» پلتفرم‌ها به نحوی در زندگی روزمره، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... ادغام شده‌اند که دیگر کسی را از مواجهه با این رسانه‌ها گزیر و گریزی نیست.
این «توده‌ای شدن» به واسطه یک «فرهنگ دیجیتال جهانی» شکل گرفته و به واسطه قدرت کنترلی‌ که دارد، مرتباً فرهنگ‌های حاشیه‌ای، ملی و محله‌ای را محدودتر و یکدست‌تر می‌کند. البته همه اینها به همان ایده کلی سرمایه‌داری یعنی «تولید و مصرف انبوه» برمی‌گردد و تحقق این امر، منوط به یکدست‌ و مشابه‌سازی سلایق و علایق انسان‌ها است.
هرچند که امکان سخن گفتن برای «فرهنگ‌های حاشیه‌ای» در این پلتفرم‌های جدید، با هزینه بسیار کمتر فراهم شده ‌است و آنها مجبور نیستند برای سخن گفتن، ایستگاه تلویزیونی و رادیویی راه بیندازند، اما فراموش نکنیم که عناصر هویت‌بخش همین فرهنگ‌های محلی مجبور هستند به نفع عناصر هویت‌بخش جهانی، تعدیل‌هایی در خود ایجاد کنند و همین تعدیل، به تدریج زمینه ادغام شدن آنها در فرهنگ جهانی را به دنبال خواهد داشت.
دوگانه «تکثر» و «توده‌ای‌ شدن» به واسطه حاکمیت فرهنگ دیجیتال، اتفاقاً در دوره رسانه‌های اجتماعی نمود بیشتری پیدا کرد و این، علیه دموکراسی است؛ هرچند که سطح مداخله این پلتفرم‌ها در دموکراسی داخلی خیلی زیاد است اما مسأله من دموکراسی داخل کشورها نیست. مسأله من دید بین‌الملل ما است و معتقدم نظام جهانی و اقتصاد دیجیتال، تداوم همان ساختارهای استعماری گذشته‌ است. اگر استعمار در گذشته بیشتر متوجه بدن‌ها و منابع مادی کشورها بود امروز و در دوره پسااستعمار ما با «استعمار ذهن» مواجه‌ هستیم. در این شکل جدید از استعمار، داده‌ها و اطلاعات به مثابه نفت خام هستند و ما که کاربر رسانه‌های اجتماعی هستیم بطور رایگان لحظه به لحظه داده و اطلاعات این شرکت‌ها را افزایش می‌دهیم. آنان با دادن 15 گیگ فضای رایگان به افراد در گوگل درایو یا gmail، عملاً در یک موافقتنامه اولیه اجازه دسترسی به همه اطلاعات کاربران اعم از اینکه چه مکان‌هایی بوده‌اند، چه تراکنش‌های مالی‌ داشته‌اند، چه محتواهایی را جست‌وجو کرده‌اند و... را از آنان می‌گیرند و این اطلاعات، داده‌های بسیار باارزشی برای این پلتفرم‌ها است و به نوعی پایه‌های اقتصاد جهانی محسوب می‌شود.
وکیلیان: باید به این نکته توجه ‌داشت که شبکه اجتماعی به عنوان یک «سکو»، رسانه در معنای رایجش نیست بلکه رسانه بر آن مستقر می‌شود. در دانش ارتباطات، رسانه به ابزاری گفته می‌شود که بین یک مبدأ و مقصد، پیام را منتقل می‌کند. اما سکوها (پلتفرم‌ها) چیزی بیش از اینها هستند. پلتفرم یا سکو در واقع، به عنوان شکل جدید سرمایه‌داری، بستری فنی برای تعامل و تولید محتوا ایجاد می‌کند؛ برای مثال، سکوهای رسانه‌های اجتماعی این امکان را فراهم می‌کنند تا مطبوعات و اهالی رسانه، محتوای خود را در این سکوها منتشر کنند و دیگر کاربران ضمن دریافت محتوا، خود نیز محتواهای دیگری را در این سکوها به اشتراک بگذارند و عملاً یک شبکه ارتباطاتی با معماری‌های مختلف را رقم بزنند.
سکوها(پلتفرم‌ها) به عنوان بازیگر جدید سیاسی و اقتصادی، مناسبات قدرت و ثروت را در جامعه سرمایه‌‌داری تغییر داده و در نظم جدید بین‌الملل همچون یک «دولت» عمل می‌کنند. اینها به واسطه دسترسی‌ که به اطلاعات کاربران دارند ضمن هدایتگری مناسبات ‌اجتماعی، بعد از مدتی به یک قدرت سیاسی و اجتماعی بدل می‌شوند که نوع مناسبات‌شان، دولت‌ها را با چالش‌های جدی مواجه کرده‌ است.
سکوها(پلتفرم‌ها) به عنوان بازیگران جدید عرصه سیاسی و اقتصادی، دولت‌ها را در برابر چه چالش‌هایی قرار خواهند داد و مواجهه دولت‌ها با آنها چه سازکاری باید داشته باشد؟
وکیلیان: چند حالت وجود دارد؛ یک حالت این است که سکو(پلتفرم) به عنوان یک شرکت در آن کشور ثبت شده‌ باشد؛ مثل سکوهایی که در امریکا یا چین ثبت ‌شده‌اند. در این حالت، حکومت این کشورها‌ از طریق وضع قوانین ملی و محلی می‌توانند مقرراتی را بر این سکوها اعمال کنند. در لایه بعدی به مجموعه‌هایی مثل اتحادیه‌های اروپا می‌رسیم، اینها بلوک‌های منطقه‌ای بزرگی هستند که حذف آنها از بازار سکو یا عدم دسترسی سکو به بازار آنها، برای سکو خیلی پرهزینه خواهد بود. به همین دلیل، اینها هم می‌توانند برخی مقررات را به آن سکو اعمال ‌کنند. اما بقیه دولت‌های ملی در این سطح از قدرت نیستند، اهرم فشاری ندارند که به واسطه آن بتوانند سکو را ملزم کنند و هرچند روی کاغذ، قوانینی تعریف ‌‌می‌کنند اما هیچ‌گاه نمی‌توانند به آنها جامه عمل بپوشانند.
از طرفی سکو هم نمی‌تواند خود را با 150 کشور تطبیق ‌دهد. به همین دلیل، یکی از راه‌حل‌ها می‌تواند این باشد که دولت‌ها مثل اتحادیه اروپا، ائتلاف‌هایی را شکل دهند؛ مثل «ائتلاف کشورهای خاورمیانه» یا «ائتلاف کشورهای شمال آفریقا» و طی آن سعی کنند با ایجاد یک بازار بزرگ، سکو را ملزم کنند که تعدادی مسائل را بپذیرد. به عنوان مثال، هرزه‌نگاری در خاورمیانه و شمال آفریقا یک خط قرمز اجتماعی پررنگ است، اگر چنین ائتلافی شکل‌ گیرد، آنان می‌توانند سکو را ملزم کنند که این قواعد را بپذیرد.
و اگر به همگرایی نرسند، چه؟
وکیلیان: اگر کشورها به همگرایی نرسند، سکوها(پلتفرم‌ها) می‌توانند نظم خود را بر آنها تحمیل کنند. در این فضا چون دولت‌‌ها نمی‌توانند با سکو تعامل کنند، آن را فیلتر می‌کنند. در این فضا، مردم توأمان هم به پلتفرم‌های خارجی و هم به پلتفرم‌هایی که تحت حاکمیت ملی‌شان قرار دارند، متصل می‌شوند و به نوعی کاربر، وقت خود را در این دو فضا، ‌توزیع می‌کند. بدین صورت که در برخی مسائل با هنجارهای سکوی خارجی و در مسائل دیگری با هنجارهای سکوی داخلی پیش می‌رود و عملاً نظم دوگانه‌ای شکل می‌گیرد که در درازمدت می‌تواند به «انشقاق اجتماعی» منجر شود.
در شرایطی که «توده‌ای شدن» در یک گستره جهانی در حال رقم خوردن است، چقدر می‌توان به ائتلاف کشورهای ملی بر سر ارزش‌‌های مشترک‌شان امیدوار بود؟
سلیمانی: در اواسط قرن بیستم، کشورهایی که به تازگی استقلال پیدا کرده ‌بودند، کنار هم قرار گرفتند و جنبش‌هایی مثل «جنبش عدم تعهد» را ایجاد کردند. «سازمان کنفرانس اسلامی» هم، پیمان‌ دیگری بود که در این دوره‌ها شکل ‌گرفت و هر دو اینها توانستند تا حدی در نظام ‌بین‌الملل جایگاه خود را ارتقا دهند. اما متأسفانه، امروز دیگر «سازمان کنفرانس اسلامی» یا «جنبش عدم تعهد» به شکل جدی نداریم. می‌‌خواهم بگویم چنین ائتلاف‌هایی که دکتر وکیلیان به آن اشاره کردند عملاً کارکرد خود را در نظام بین‌الملل از دست داده‌ ا‌ست.
ما امروز در یک «نظام بین‌الملل شبکه‌ای» زندگی‌ می‌کنیم و پرسش مرکزی این است که در این نظام جهانی شبکه‌ای چقدر توان شکل‌گیری پیمان‌های منطقه‌ای وجود دارد؟ من هم معتقدم این توان وجود دارد اما نه به آن نحوی که دکتر وکیلیان عنوان ‌کردند.این پیمان‌ها وقتی محقق می‌شود که مسأله «اقتصاد دیجیتال» اهمیت پیدا کند.اگر در زمینه «اقتصاد دیجیتال»، بین کشورها، هم‌افزایی شکل‌ بگیرد؛ بدین معنا که احساس کنند از نظر اقتصادی در حال سقوط هستند، احتمالاً وارد پیمان‌های منطقه‌ای جدی می‌شوند و شاید از دل آن پیمان‌های منطقه‌ای قدرتی مثل اتحادیه اروپا، به‌وجود آید و بتوانند برای سکوها قوانینی تعریف کرده و آنها را مجبور کنند که مقرراتی را بپذیرند.
وکیلیان: می‌توان به معادلات نظام جهانی به شکل دیگری هم نگریست. از آنجا که نظام جهانی به سمت چند تکه شدن پیش می‌رود و دست کم دو تکه بزرگ دارد که یکی اروپا و امریکا و دیگری چین و کشورهای هم پیمان است؛ محتمل است که در کنار این دو، چند اکوسیستم جهانی دیگر هم شگل‌ بگیرد. بدین صورت که هر اکوسیستمی، سکوهایی با مقررات و شرایط خاص کشورهای عضوش را ایجاد کند و اقتصاد سرمایه‌داری به شکل دیگری در آن رقم بخورد. البته معلوم هم نیست،چون هنوز کشور و قدرتی بجز چین و حوزه اروپا و امریکا تا این اندازه در حوزه تکنولوژی پیش‌ نیامده‌ است که بتواند سکوها(پلتفرم‌ها) را بر اساس الگوی خود شکل دهد.
سلیمانی: نکته اساسی همینجا است، مسأله جنبش عدم تعهد و مانند آن، مسأله تکنولوژی نبود.‌ فناوری‌های ارتباطی، بشدت وابسته به تقدم و تأخر است؛ یعنی هر کس جلوتر کاری را پیش برده باشد، پیروز است و آنقدر میان صاحبان فناوری و دیگر کشورها فاصله ایجاد شده که عملاً بخش زیادی از عالم، از کل اقتصاد جهانی به کنار گذاشته ‌شده‌اند. وقتی کشورهای حاشیه‌ای نقش چندانی در اقتصاد جهانی ندارند، چگونه می‌توانند قدرت چانه‌زنی داشته ‌باشند؟ چقدر می‌توان متصور بود که مثلاً برزیل، امریکای جنوبی و... نقش فعالی داشته ‌باشند؟! اگر استعدادهایی هم در این کشورها وجود داشته‌ باشد، عملاً به کارگران از راه دور همین پلتفرم‌های جهانی تبدیل شده‌اند. چنانچه این روزها، بسیاری از افراد در هند و ایران تولیدات خود را در حوزه انیمیشن، برای شرکت‌های بزرگ ارسال می‌کنند. در چنین فضایی به نظر می‌رسد که آن وجه استعماری در مقایسه با قرن بیستم سهمگین‌تر است. نگرانی من آنجا است که فکر می‌کنم اساساً پیمان منطقه‌ای جدی‌، قدرت شکل‌گیری ندارد.
آیا این نگرانی خاص کشورهایی همچون ما است؟ استیضاح تیک‌تاک در کنگره امریکا چقدر می‌تواند مبین نگرانی آنها هم در مورد این نسل از فناوری‌های ارتباطی باشد؟
وکیلیان:‌ این نگرانی اختصاص به ما ندارد. کنگره امریکا نه فقط نسبت به «تیک‌تاک» که به چین وابسته است؛ بلکه‌ نسبت به پلتفرم‌های خود همچون اینستاگرام هم احساس نگرانی می‌کند. «فناوری نسل سوم شبکه‌های اجتماعی» که بر اساس بلاکچین، رمز‌ ارز و... فعالیت می‌کنند، امروز کاملاً موجود است اما چون کنگره امریکا با فعالیت آنها موافقت نکرده، نتوانسته‌اند جایگزین نسل فعلی (‌نسل دوم) رسانه‌های اجتماعی شوند. نگرانی امریکا تا آنجا است که حتی اجازه نداد فیس‌بوک با اینستاگرام و واتس‌اپ یک پلتفرم یکپارچه شود و ارز دیجیتال لیبرا را بهره‌برداری کند؛ چون در این صورت، دلار ضربه اساسی می‌خورد.
رسانه‌های اجتماعی نسل سوم، صدها برابر قوی‌تر از امثال اینستاگرام هستند. چون اینها مستقیماً «ارزش اقتصادی» تولید می‌کنند و شخص برای کسب ارزش از فعالیت خود، نیاز ندارد که معامله بیرونی‌ انجام دهد. در حال حاضر کنگره امریکا بشدت سعی کرده که رسانه‌های اجتماعی نسل سوم، فراگیر نشود. چین هم همین نگرانی را دارد که مبادا نسل سوم بیاید و نتواند آن را کنترل کند و اگر روزی یکی از آنها این فناوری را عرضه ‌کند طرف دوم که او هم این فناوری را دارد، بلافاصله فناوری نسل سوم خود را عرضه خواهد کرد.
  نگرانی از «فناوری‌های نسل سوم شبکه‌های اجتماعی» از چه رو است؟
وکیلیان: فناوری نسل سوم شبکه‌های اجتماعی، به مثابه یک جامعه کامل عمل می‌کند بدین معنا که بازار اقتصادی و محیط اجتماعی، فرهنگی و... را به شکلی همزمان در خود دارد. اما نسبت اینها با حوزه حاکمیت دولت‌ها مبهم مانده است. به همین دلیل خود دولت‌‌ها از عرضه کردن این فناوری واهمه دارند. محتمل است با فراگیر شدن این فناوری، ظرف مدت کوتاهی ‌پول‌های ملی ضعیف سقوط کند.
سلیمانی: تمام این تحولات ارتباطی، همگی به جایگاه دولت‌ها و فرهنگ‌های ملی ضربه می‌زنند. تحولاتی که پلتفرم‌های ارتباطی در حوزه فرهنگی و هویتی رقم می‌زنند شاید آنچنان در کوتاه‌مدت ملموس نباشد اما تأثیری که در حوزه اقتصادی دارند، عمیقاً قابل لمس است و مسأله، نابرابری‌ جهانی است که بعد از این می‌تواند شکل بگیرد، گویی ما به سمت تمرکززدایی عظیم در حرکت هستیم و مشخص نیست که عالم، پس از چنین اتفاقی چگونه خواهد بود.
دولت‌ها چگونه می‌توانند آسیب‌های احتمالی این نسل جدید از رسانه‌ها را تقلیل دهند؟
وکیلیان: ما در کشورمان سعی کرده‌ایم از طریق «شبکه ملی اطلاعات» و «پلتفرم‌های بومی» تا حدی اقتصاد ملی را حفظ کنیم و با وجود همه بزرگنمایی‌هایی که می‌شود سهمی که اینستاگرام در اقتصاد ما دارد، کمتر از یک درصد تولید ناخالص داخلی‌مان (GDP)  است، منتهی در 10 سال آینده اگر طرحی برای حفظ حکمرانی در هر سه سطح «ملی»، «منطقه‌ای» و «جهانی» نداشته ‌باشیم، عملاً نمی‌توانیم در برابر این فناوری‌ها مقاومت کنیم؛ چرا که ابزارهای ما برای مواجهه با توجه به پیچیدگی‌های این سیستم بسیار ساده ‌است.
 هر چه که می‌گذرد قدرت سکوها، بی‌نهایت بیشتر خواهد شد اما از سوی دیگر با وجود نابرابری در داخل سکوها، این امکان برای افراد وجود دارد که برای خود ارزش‌آفرینی کنند و برای این مهم لازم نیست بنگاهی در حد بی‌بی‌سی یا صداوسیما داشته ‌باشند.
بازی«ماینکرافت» (Minecraft) حالت ساده و تمثیلی از آن جهانی است که رسانه‌های اجتماعی بزودی خواهند آفرید. یک جهان یکپارچه که یک بخش زیادی از آن حاصل قدرت خلاقیت افراد بسیار محدودی است و برای افراد دقیقاً بر اساس میزان کاری که می‌کنند، ارزش تولید می‌شود و هر کس بتواند با قواعد سکوها کار انجام دهد و داده ارزشمند تولید کند، برنده است.
سلیمانی: اتفاقاً در این نظام همه بازنده هستند. شما جهانی را تصور کنید که فقط یکسری افراد موفق می‌خواهد. در چنین جهانی با این نظام مالی و پولی، دیگر مفاهیمی همچون توسعه کشورها، معنایی ندارد. همه‌چیز به شدت فردی می‌شود و اگر هم موفقیتی باشد مربوط به اشخاص است نه جوامع. با این توصیفات دولت ملی، فرهنگی ملی، هویت ملی و ارزش‌‌های مشترک همه بی‌معنی می‌شود.
نابرابری بین کشورهای هسته‌ای و در حاشیه و بحران‌های اجتماعی گسترده به واسطه اختلافات طبقاتی‌ به‌وجود می‌آید و دولت‌ها عملاً توان حکمرانی خود بر اقتصاد، فرهنگ و مرزهای ملی را از دست خواهند داد. برای کم کردن آسیب‌های احتمالی این رسانه‌ها، نیازمند مداخلات اخلاقی جدی هستیم و امروز بیش از هر زمانی مباحث «اخلاق تکنولوژی» ضرورت پیدا کرده است.

 

بــــرش

دکتر سیدآرش وکیلیان:
 رسانه‌های اجتماعی بر اساس «منطق اقتصاد ‌توجه»، ارزشی را خلق می‌کنند و از این طریق، مناسبات اجتماعی را شکل می‌دهند.
 خود دولت‌‌ها از عرضه کردن فناوری نسل سوم شبکه‌های اجتماعی واهمه دارند؛ چون محتمل است با فراگیر شدن این فناوری، ظرف مدت کوتاهی ‌پول‌های ملی ضعیف سقوط کند.
 سکوها (پلتفرم‌ها) به‌عنوان بازیگر جدید سیاسی و اقتصادی، مناسبات قدرت و ثروت را در جامعه سرمایه‌‌داری تغییر داده و در نظم جدید بین‌الملل همچون یک «دولت» عمل می‌کنند.
 پلتفرم‌ها به واسطه دسترسی‌‌ای که به اطلاعات کاربران دارند ضمن هدایتگری مناسبات ‌اجتماعی، بعد از مدتی به یک قدرت سیاسی و اجتماعی بدل می‌شوند که نوع مناسبات‌شان، دولت‌ها را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند.

 

بــــرش

دکتر مجید سلیمانی‌ساسانی:
 اگر استعمار در گذشته بیشتر متوجه بدن‌ها و منابع مادی کشورها بود، امروز به واسطه رسانه‌ها ما با «استعمار ذهن» مواجه‌ هستیم.
 در این شکل جدید از استعمار، داده‌ها و اطلاعات به مثابه نفت‌خام هستند و ما که کاربر رسانه‌های اجتماعی هستیم به‌طور رایگان لحظه به لحظه داده و اطلاعات این شرکت‌ها را افزایش می‌دهیم.
 در دوره «رسانه‌های جمعی» افراد می‌توانستند با خاموش ‌کردن تلویزیون یا با کنار گذاشتن روزنامه، خود را از مواجهه با پیام‌ها رها کنند اما در دوره «رسانه‌‌های اجتماعی» پلتفرم‌ها به نحوی در زندگی روزمره، اقتصاد، سیاست و فرهنگ ما ادغام شده‌اند.
 «توده‌ای شدن» به واسطه یک فرهنگ دیجیتال جهانی شکل گرفته و به واسطه قدرت کنترلی‌ که دارد، فرهنگ‌های حاشیه‌ای، ملی و محله‌ای را محدودتر و یکدست‌تر می‌کند.