مهندسی معکوس اثر هنری

سعید فلاح‌فر
پژوهشگر هنر


«شعر» را باید کهن‌ترین الگوی فرهنگی در تمدن ایران‌زمین دانست که قابلیت تطبیق با مطالعات «هنر» به معنای امروزین آن دارد. هنر معاصر از تعامل میان هنرمند، اثر هنری، فضای نمایش، مخاطب و منتقد هنری خلق می‌شود. در صورتی که برخی از این عناصر در شکل سنتی هنر جایگاهی نداشتند. از جمله «هنرمند» و سابقه هنری هنرمند چندان در چیستی اثر هنری مورد ارجاع قرار نمی‌گرفت. در واقع هنرمند فقط در «چگونگی» اثر هنری می‌توانست معنا پیدا کند.
وقتی ساخت و ظرافت‌های کالای هنری ملاک باشد، چه تفاوتی دارد که مخاطب [خریدار] نام و امضای سفالگر و میناکار و مقرنس کار... را بداند یا نه؟ اما «شعر» فارسی از آغاز با «شاعر» گره خوردگی بیشتری داشت و از این جهت «شعر» با «اثر هنری معاصر» قابل قیاس است.
 در حوزه ادبیات و شعر، صدها پژوهش درباره زندگی و اندیشه‌های شعرای کلاسیک تألیف و منتشر شده که عمده مطالب آن از میان اسناد تاریخی و مضمون اشعار به‌جا مانده از ایشان استخراج می‌شود. آنچه از افکار و باورهای مولوی می‌دانیم مستند به نوشته‌های او است. احوال حافظ را در غزلیاتش می‌بینیم. همین‌طور زندگی و موضع گیری‌های شخصی شاعران در مقابل اوضاع اجتماعی و... را می‌توان در میان سطور و ابیات دیوان‌ها پیدا کرد. حتی اشعاری که نام سرایندگانش را نمی‌دانیم، می‌توانند حاوی اشاراتی در احوالات شخصی ایشان باشد. اگرچه تکیه بر متن جنس این مقایسه را متفاوت نشان می‌دهد.
هنر معاصر هم آنچنان به «جهان‌بینی» و «احوالات شخصی» و «لحظه»‌های هنرمند پیوند خورده‌اند که بیش از هر کارکردی، آیینه درونیات و نگرش‌های اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و... هنرمند محسوب می‌شود. آنقدر بلافاصله و فاش که گاهی وحشت‌آور به نظر می‌رسد و منتقدان هنری آن را نوعی«ارزش» تلقی می‌کنند.
این شناخت تنها محدود به اشارات مستقیم در محتوا و موضوع اثر هنری نیست. مثلاً حتی انتزاعی‌ترین شیوه‌های هنری هم به طور مستقیم از رابطه هنرمند با شرایط زیستی هنرمند برمی آیند. این رابطه در هنرهای کاربردی و هنرهای سنتی چگونه تفسیر می‌شود؟ مثلاً چنین تأویل و تفسیری درباره (مهندسی معکوس از سمت اثر به سمت هنر) در جلدسازی‌ها و تذهیب‌های دوره صفوی چگونه امکان پذیر خواهد بود؟ نگاره‌هایی که نگارگران برای شاهنامه فردوسی، خسرو و شیرین نظامی و... ساخته‌اند آیا منبع قابل استنادی است برای کشف نگرش یا احوال نگارگران دوره صفوی؟ صنعتگران هنرهای سنتی چه نسبت مستقیمی با آثار تولیدی خود دارند؟
وقتی «ثبات در قواعد» در نظام شاگرد ـ استادی، یک اصل قطعی در هنرهای سنتی باشد، آیا مقایسه چند گلدان به جا مانده از قلمکاران اصفهان یا استخوان‌بندی «الف» و «نون» و «عین» و... یک خوشنویس در طول سی سال خطاطی، چیزی از احوالاتش را عیان می‌کند؟ «نظام ساخت و تولید» و «مکتب هنری» تا چه اندازه اجازه بروز احساسات شخصی اعضا را میسر می‌کند؟ وضعیت در مورد هنرهای کاربردی معاصر هم، کم و بیش، تابع همین قاعده است.
اگر تحول چشمگیری واقع نشود؛ این خط فاصله قطعی و غیرقابل شکستی است که مانع ورود هنرهای سنتی به مفهوم «هنر معاصر» شده و در نتیجه غالب میراث هنری در ایران، محدود به مهارت‌های اجرایی می‌ماند.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و پنج
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و پنج - ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲