ماجراهای خانم آقای او
صابون عهد خیاطی
ریحانه ابراهیم زاده
طنز نویس
ایام شباب، والده گرامی فرمودند:«افت دارد صبیه ما به هنر خیاطت آراسته نباشد.» امتثال امر کرده رفتیم خدمت مجلسی دوز گذر، دوخت و دوز آموختیم؛ مطلوبمان شد دنباله گرفتیم دستمان راه افتاد. بریدیم و دوختیم و پوشیدیم و تحسین و مرحبا و اعجاب اقربا و اجنبی برانگیختیم. منبعد هر البسه به نظرمان خوش میآمد به طرفةالعینی روی کاغذ برش میانداختیم و سرگرم سوزن زدن میشدیم و والده گرامی اسپند دود میکردند مبادا چشم بخوریم. هرچه نباشد بدچشم و حسود و بخیل و بدخواه به چشم سر رؤیت نشده ملزم به مراقبتیم.
القصه سالها گذرمان به درزیگری و دوزندگی نیفتاد تا چندی پیش که وقت تنگ بود و به جهت سفر، احتیاجمان به البسه نونوار تابستانی بود. رفتیم بازار دیدیم قیمتها سر به فلک میکشد و دوخت و مدلها - گلاب به رویتان - سر از چاه خلأ در آوردهاند...! مانده بودیم چه تدبیر کنیم، دیدیم چارهای نمانده دست به دامن خیاط باشی شدیم. منسوج نخ ابریشم ابتیاع کردیم، طرح کشیدیم دادیم دست خیاط باشی گفتیم بدوزد.
روز اول رفتیم اندازه زد. روز دویم رفتیم پرو کرد. روز سیم رفتیم دیدیم گشاد شده گفت فردا بیا. روز چهارم رفتیم دیدیم تنگ شده گفت فردا بیا. روز پنجم رفتیم دیدیم کوتاه شده گفت فردا بیا. روز ششم رفتیم دیدیم نخ تمام کرده گفت فردا بیا...
القصه... سرتان درد نیاوریم دو هفته ما را سر دواند تا یک لا البسه تحویلمان دهد. وجوهات میشمردیم و خون خونمان میخورد چه سخریه لودگی بود به فعل و کردارمان، عنتر و منتر خیاط باشی شدیم، مینشستیم به نظیر قرقی میبریدیم میدوختیم میپوشیدیم منت سرمان نبود وجوهات به ثمن بخس نمیبخشیدیم.
ته دلمان داشتیم میگفتیم خدا هیچ بنی بشر به مناسک شاق خیاط بدعهد مبتلا نکرده صابونش به البسه کسی نخورد، یادمان به نجارباشیها افتاد داغ دلمان تازه شد. داشتیم عروس میشدیم دادیم تخت و کمد بسازند، جهاز چیدیم، عروسی گرفتیم، ماه عسل رفتیم کمافی السابق ما را به هفته بعد و ماه بعد حواله میکردند. آدم فکری میشود دستور بدهد جهاز به انضمام تخت و کمد سیسمونی اولاد بسازند بلکم اسباب طفل معصوم سر وقت مهیا شود.
مع الوصف به سرمان زد برویم نجاری تلمذ کنیم منت نجار بد عهد نکشیم. آدمیزاد اقبال نداشته باشد مکرر گذرش به بد قول و بدعهد میافتد. حکما از همین اقبال نداشته هنرمان زیاده شده همه قسم کاری از دستمان بر میآید. در و دیوار منزل رنگ میکنیم، البسه میدوزیم، کیک و شیرینی میپزیم، یحتمل نجاری هم یاد بگیریم رشته امور دستمان میآید به جهت این قبیل امور جوش نمیزنیم.