میلیشیا؛ نفوذ نفاق در قلب عشق
مهدیه جاهد
منتقد ادبی
میلیشیا نام رمانی است که نفوذ و نفاق گروهک مجاهدین خلق میان مردم و آسیبهای اجتماعی را که در قشر جوان، نوجوان و لایههای خصوصی زندگی مردم به وجود آورد، توصیف میکند.
کامران نویسندهای که به خاطر درگیری با بیماری، قدرت تکلمش را از دست داده است، برای صرف باقیمانده عمر و تمرکز بیشتر روی نوشتن، از شهر، خانواده و وابستگیهایش جدا شده و به منطقه ییلاقی در خانهباغی دوردست کوچ کرده و قرار است درگیر داستان مردی مرموز به نام عطا شود. در این میان شخصیتهای دیگری مثل پرویز، پروا، روزبه، چاووش و دیگران هم به قصه اضافه میشوند. طی داستان همه این شخصیتها به مرور زمان یا دچار تحول و بر حسب اتفاقات میشوند یا دستشان رو میشود و جریانسازی میکنند. از نقاط مثبت این رمان میتوان به تغییر لحن مردانه مسلط، قابل باور و دیالوگهای مناسب داستان اشاره کرد. نوع فصلبندی و پرداخت زمانی رمان نیز باعث کشش هر چه بیشتر کتاب شده تا خواننده به راحتی با داستان همراه شود. قصه ناگهانی و به صورت کلیشهای و خطی روایت نمیشود. خواننده، داستان را در بطن هیجان مزهمزه میکند و ابعاد قصه در حال، آینده و گذشته با زاویهدیدهای مختلف روایت میشود. اول شخص، دانای کل و حتی دوم شخص. با این روش تمام حسهای مورد نظر نویسنده به خواننده منتقل میشود و خودش را در جایگاه تمام شخصیتها تصور میکند.
نفوذ فکری و فرهنگی سازمان منافقین در متن زندگی مردم و اینکه چطور جوانان درگیر با این سازمان، قدرت تشخیص خود را از دست میدهند و در دام نقشههای از پیش کشیده شده افرادی میافتند که در سودای گرفتن ردههای بالای سازمانی، از هیچ خشونت، دروغ و حیلهای رویگردان نیستند. در این میان زخمهای باز روحی افراد، نقص خانواده، اوضاع نابسامان مدیریتی پدر و مادر و بیتوجهی به فرهنگ و نحوه تربیت خانوادهها و جو پرتنش و ملتهب اوایل انقلاب نیز بیتأثیر نبوده است. نویسنده توانسته است علت جذب جوانان و نوجوانان پرشور آن زمان را به سمت سازمان شرح دهد. داستان رمان چنان جذاب و پر از هیجان و اوج و فرود مناسب است که خواننده را تا پایان کتاب همراه نگه میدارد. با اینکه گره داستان در میانه رمان باز میشود اما نویسنده روند قصه را طوری پیش میبرد که خواننده به دنبال سرنوشت هر شخصیت تا انتهای کتاب بیاید. اوج داستان اما با کلیشههای همیشگی این نوع داستانها، چهره خبیث، سوءاستفادهگر و بیرحم افراد سازمان را ترسیم کرده است؛ خشونتی که به راحتی در پوسته عشق، باطن و بنیان زندگی جوان داستان را به هم میریزد و از پسری ورزشکار اما محروم از انسجام خانواده و مهر پدر، هیولایی نفرتانگیز میسازد. استفاده درست و بجا از اماکن، محلات، مغازهها و لوکیشنهای شهر مشهد یکی دیگر از نقاط قوت کتاب است. رمان در مشهد و طرقبه اتفاق میافتد. اگر خواننده مشهدی باشد، تمام خیابانها و قسمتهایی از شهر را که شخصیتهای داستان قدم میگذارند به خوبی در ذهن تصور میکند و خواننده غیرمشهدی هم تقریباً یک مشهد گردی با محوریت شناخت محلههای قدیمی و خیابانهای مهم و پررفتوآمد مشهد را در پی دارد.
این کتاب با همت حوزه هنری مشهد و نشر ستارهها در 236 صفحه وارد بازار نشر شده است.