صفحات
شماره هشت هزار و صد و پنجاه و هفت - ۱۹ فروردین ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و پنجاه و هفت - ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

به بهانه تولد نادر ابراهیمی

نادر روزگار ما

آزاده جهان‌احمدی 
 منتقد ادبی 

نادر ابراهیمی ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. پدرش عطاءالملک ابراهیمی، فرزند آجودان حضور قاجار و از نوادگان ابراهیم‌خان ظهیرالدوله، حاکم نامدار کرمان در عصر قاجار بود و مادرش هم از طایفه لاریجانی‌های مقیم تهران بود. خیلی زود فرزند طلاق شد و آنچنان که خودش روایت کرده است هیچ‌گاه خواسته نشد و طعم محبت را نچشید و میان پدر و مادر مانند توپی دست به دست می‌شد. نام نادر ابراهیمی با تعدد و تنوع شغل و مهارت پیوندی سترگ دارد. این موضوع بخش مهمی از شخصیت او را شکل داده است. اما ماناترین ویژگی مهارتی او که کماکان نتایج و محصولش در دسترس ماست، تعلق‌خاطر و مهارت او نسبت به کلمه و نوشتن است.
ابراهیمی برای پایبندی به تعهدات اجتماعی و اخلاقی و نمایش آن ساده‌ترین راه را برمی‌گزیند و حتی در دوره‌ای که به‌دلیل تغییر شرایط اجتماعی نویسنده دیگر قادر نیست با قطعیت در‌خصوص بحران‌ها و مسائل اجتماعی - سیاسی راه درمان نشان دهد، همچنان به استفاده از جملات حکیمانه پایبند می‌ماند.
او همان‌قدر که فاقد نشانه‌های معنادار مذهبی (به معنای متشرع بودن) بود، واجد دلبستگی‌های عمیق نسبت به وطن نیز بود. از این‌رو در ابتدای کتاب «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ» که حاصل حضورش در جبهه‌ جنوب است، می‌نویسد: «من به خاطر غرور و افتخاری که از این رزم بزرگ احساس می‌کنم، این کتاب بسیار کوچک را به رزمندگان دلاور میهن مقدسم به مؤمن‌ترین مردان جهان امروز بچه‌های سپاه‌پاسداران در جبهه‌های جنوب پیشکش می‌کنم.» برای او ایران با همه جغرافیای متنوع و گسترده‌اش و همه تاریخ پرفراز و نشیب‌اش موضوعیت داشت و همین موضوع او را در تقابلی عمیق با روشنفکران غربگرای ایران قرار می‌داد. او طبقه‌ بی‌اصول را که همواره در ضدیت با مردم ایران هستند «شبه‌روشنفکران اخته» اطلاق می‌کرد و مطلقاً باکی نداشت از این‌که با انواع برچسب و انگ او را طرد کنند. جهان داستانی او متأثر از جهان‌بینی و سبک زندگی و دلبستگی‌هایش بود. ایران را هیچ‌وقت ایدئولوژیک ندید و دوست نداشت و دقیقاً از همین شاهراه است که او بی‌هیچ ترس و دغدغه‌ای و کاملاً بی‌تفاوت نسبت به موضع روشنفکران در اعلام نسبتش با انقلاب اسلامی ذره‌ای تعلل نکرد. کتاب‌هایی همچون «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد» و «مردی در تبعید ابدی» که پس از انقلاب منتشر شده‌اند به بهترین شکل بیانگر دلبستگی نادر ابراهیمی به فرهنگ اسلامی و انقلابی هستند. البته در مجموعه‌هایی که در سال‌های اخیر منتشر شده‌اند و به‌خصوص در مجموعه حکایت آن اژدها، با داستان‌هایی از او مواجه می‌شویم که نشان‌دهنده ناامیدی‌اش در رسیدن به یک مدینه فاضله و بیانگر انتقاداتی است که او در عین پایبندی به اصول انقلابی و ملی‌گرایانه‌اش نسبت به شرایط موجود دارد.
هیچ ‌اثری از نقد مبرا نیست. خاصه آدم‌های پرکار و جسور که ساختارشکن هم هستند و در معرض خطا قرار دارند. آثار نادر ابراهیمی از این قاعده مستثنی نیست. اما به هر روی نمی‌توان از آزاداندیشی و منش او، از امیدش برای ساختن ایران و از تلاش‌هایی که بی‌وقفه ادامه داشتند و به‌ویژه از داستان‌هایش چشم پوشید.

جستجو
آرشیو تاریخی