ضرورت نگاه انتقادی به خوشنویسی
هویت از آینده میآید
مجید فروغی
پژوهشگر هنر
خوشنویسی امروز به نگاه انتقادی نیاز دارد؛ نگاه انتقادی نامحدود و بیمحابا که همه زیر و بم جریان خوشنویسی و البته نقاشیخط را در نسبت با جهان معاصر و همچنین در بستر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیــاسـی به چالش بکشـد. میشود جسورانه اهل هنر را دعوت کرد تا درباره گزاره «خوشنویسی هویت ما است»، فکر کنند و با توجه به آنچه امروز هویت خوانده میشود، درباره این گزاره تردید کنند. یادآوری و تأکید کنیم که هویت، دیگر فقط بودن نیست، بیش از آنکه بودن باشد، شدن است؛ هویت امری گشوده است و گویی به طور مستمر از آینده میآید اما ما همچنان به پشتوانه گذشته و پیشینه، خوشنویسی را هویت خود میدانیم، غافل از اینکه هویت بیشتر در اکنون و آینده تعریف میشود و آنچه میشویم هویت ما است، نه آنچه بودهایم. بنابراین خوشنویسی برای حضور در جریان هنر مدرن و معاصر، نمیتواند چشم خود را روی ویژگیها و واقعیتهای آنها ببندد و فقط به دیروزش مباهات کند. نقاشیخط از همین ضرورت آمد. خوشنویسی و نقاشیخط، خود را در متن جریان هنر مدرن ایران قرار دادند و تاکنون سهم مهمی هم از بازار هنر به خود اختصاص دادهاند، اما همه رابطه و نسبت خوشنویسی با هنر مدرن بر نقاشیخط متمرکز شد؛ گویی خوشنویسی هیچ ایده دیگری برای نوآوری و ارتباط با هنر مدرن و معاصر نمییابد و نوآوری و خلاقیت خوشنویسی را فقط در نقاشیخط آزمون شده ممکن میبیند و از آن گذر نمیکند. البته اقبال به نقاشیخط در بازار هنر نیز بر این تمرکز، ماندن و جستوجو کردن در آن را نمیتوان نادیده گرفت. فروش آثار نقاشیخط در گالریها و حراجیها، تداوم آن با رهروان بیشتر را دامن میزند و آثار تکراری و کپیهای فراوان هم بخشی از ارمغان آن است. نقاشیخط در ظرفیت بالای آن، در چند دهه آزموده شده و نسلهای مختلف، خود را در آن محک زدهاند یا به تقلید روی آوردهاند که شاید اگر امید به بازار آن کمرنگ میشد، تعدادی از هنرمندان در نقاشیخط باقی نمیماندند و خارج از آن راهی برای خلاقیت جستوجو میکردند. گرچه خدمت نقاشیخط به خوشنویسی برای پویایی در هنر مدرن فراموش نمیشود، اما در نگاهی انتقادی مانعی شده است که خوشنویسان هرچه را در هنر مدرن و معاصر میخواهند، تنها در نقاشیخط جستوجو کنند، در حالی که ممکن است بیرون از آنهم بتوان خلاقیت و ایدههای نو را در خوشنویسی سراغ گرفت. انگار نقاشیخط آخرین میدان تجربههای خلاقانه است، بنابراین در همینجا نقاط مختلف را کنکاش میکنند و عده بیشماری دور خودشان میچرخند و رخدادهای هنر معاصر را نظاره میکنند.
هنوز چگونگی رابطه و نسبت خوشنویسی با هنر معاصر مشخص و آشکار نیست و گرچه میتوان تجربههای پراکنده و منقطعی را مشاهده کرد اما هنوز راهی به این رابطه باز نکرده است. غالباً در چرخ و دور نقاشیخط سرشان گرم است و به تلنگرهایی که ضرورت و اهمیت معاصریت را فریاد میزنند، چندان توجه و تأمل ندارند. امروز فضا و جریان هنر از یکسو و بازار هنر از سوی دیگر، هنرمندان خلاقی را جستوجو و جذب میکند که معاصریت در آثارشان وجود داشته باشد و لازمهاش آن است که هنرمند خود انسان معاصر باشد، به زمانه زیست خود بیندیشد و با نگاه انتقادی درباره آن تأمل کند.