نگاهی به سریال «آخرین بازمانده از ما»
استراتژی روایت، بازی با ترسهای مخاطب
فاطمه ترکاشوند
روزنامهنگار
دشوار است تشخیص اینکه یک فیلم ژانرمحور آن هم از دسته مشهور و تکراری «زامبیها» چطور در دهه دوم قرن بیست و یکم میتواند پربازدید و پرطرفدار شود اما این اتفاقی است که حالا برای سریال «آخرین بازمانده از ما» یا همان
The last of us افتاده و باید علت این پربازدید شدن را در گوشه گوشههای داستان و شخصیتها، یا شاید فرامتنها و ابداعات جدید در روایت و یا حتی تبلیغات، جستوجو کنیم.
داستان از شیوع یک عفونت قارچی در سال 2003 آغاز میشود. عفونتی که طبق توضیحات پزشکها و دانشمندان در ابتدای سریال، تفاوت اساسی با سایر بیماریهای واگیردار دارد. طبق ادعای فیلم، ویروس و باکتری با روشهایی قابل کنترل هستند اما عفونت قارچی اساساً درمانپذیر نیست و همین مسأله، وضعیت ابتدایی را حساس میکند و اصطلاحاً قلاب فیلم را شدیداً در مخاطب گیر میاندازد. در وضعیتی که جهان به تازگی احساس میکند از یک همهگیری ویروسی شدید و کشنده خلاص شده و نفس راحتی و کشیده و تلاش میکند به وضع باثبات پیش از آن بازگردد، سریالی با چنین داستانی احساسهای متضادی را در مخاطب برمیانگیزد.
ژانر هراس اساساً چنین کارکردی در نسبت با مخاطب دارد. همان قدر که او را از یک چالش دشوار و کشنده میترساند همزمان او را از لذت ناخودآگاه در امان ماندن از آن موقعیت خطرناک، سرشار میکند. این احساس طبیعتاً پس از همهگیری کرونا در مخاطب رسته از این بیماری ویروسی واگیردار تشدید میشود و به او یادآوری میکند که واقعاً اوضاع میتوانست از این هم ترسناکتر و کشندهتر و آخرالزمانیتر باشد.
در حاشیه این جنس داستانهای کلیشهای البته موقعیتهای تکراری و موتیفهایی وجود دارد که به احساس آرامش و امنیت در مخاطب دامن میزند. فیلمهای امریکایی آنقدر در نمایش آدمبدها در چهره شرقدوریها و مسلمانها پیش رفتهاند که مخاطبشان بدون داشتن کدهایی از آنها در پیدا کردن مقصر و ضدقهرمان، سردرگم میشود و در نتیجه احساس مثبتی در مسیر تماشای فیلم پیدا نمیکند. «آخرین بازمانده از ما» اما در همان ابتدا تکلیف مخاطب را با اینکه چه کسی را باید مقصر بداند، روشن میکند. فیلم به جاکارتای سال 2003 میرود و از میان زنان محجبه چشمبادامی عبور میکند که همزمان همه پیشفرضها درباره ضدقهرمانهای مألوف را به ذهن میآورد و منشأ عفونت قارچی را معرفی میکند.
اما استراتژی روایت سریال با ارجاعات نرم و جزئی به همهگیری کرونا را تنها نباید در حد و اندازه فیلمهای ترسناک معمولی دانست. این استراتژی میتواند در ادامه تثبیت مقصرهای کرونا در افکار عمومی برای جهان مابعد کرونا، برای کشوری مثل امریکا به کار بیاید و بدون تردید، عملاً چنین کارکردی هم دارد.
سریال «آخرین بازمانده از ما» مملو از رعایت این دست استراتژیهاست. روایتی که تلاش میکند با سرنشتر همه وقایع اجتماعی و فرهنگی و پزشکی روز به ذهن مخاطب ضربه بزند و از این طریق به حیات خود در حافظه او و هراسهایش ادامه بدهد. ارجاع به مسائلی نظیر همجنسگرایی را هم باید در ادامه همین رویکرد در سریالسازی دانست که البته این فیلم در رعایت دقیق و پرقدرت آن، نسبتاً موفق عمل کرده است.