صفحات
شماره هشت هزار و صد و چهل و نه - ۲۳ اسفند ۱۴۰۱
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و چهل و نه - ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۲۴

خار در چشم

حسام آبنوس
روزنامه نگار


آخر سال است و همه دنبال کار‌‌های آن. یکی از اتفاقاتی که معمولاً آخر سال‌ها، افراد سراغش می‌روند انتخاب هدیه و هدیه دادن است. رسم شیرینی که می‌تواند دوستی‌‌‌ها را محکم و کدورت‌‌‌ها را برطرف کند و خاطره خوبی به‌جا بگذارد. در این بین تعدادی از افراد برای هدیه دادن دست روی گزینه «کتاب» می‌گذارند. ناشران و کتابفروشان هم با علم به اینکه گروهی چنین گزینه‌‌هایی را برای هدیه دادن انتخاب می‌کنند، تخفیف‌هایی در نظر می‌گیرند تا بتوانند سهمی از بازار شب عید داشته باشند و کتاب‌‌‌ها را روانه خانه‌‌‌های مردم کنند؛ حرکتی که در نوع خود جای تقدیر دارد و چه بهتر که به آن ضریب هم بدهیم.
اما من در این آخرین یادداشت سال 1401 نمی‌خواهم درباره رسم هدیه دادن حرفی بزنم. بلکه هدفم این است که درباره «انتخاب» حرف بزنم. از من اگر بپرسید می‌گویم سخت‌ترین هدیه‌ای که می‌شود برای یک نفر انتخاب کرد کتاب است! شاید با خودتان بگویید اینکه سختی ندارد؛ کافی است میزان مبلغی که برای هدیه در نظر گرفته‌اید را مشخص کنید، وارد یکی از کتابفروشی‌‌‌ها شوید و دنبال گزینه نزدیک به بودجه مدنظرتان بروید و با کمی سختگیری که آیا فرد مورد نظر چنین کتابی دارد یا نه و ممکن است از آن خوشش بیاید یا خیر، یک گزینه انتخاب کنید. ضمناً می‌توانید روی پیشنهاد‌‌های تکراری و اغلب شخصی کتابفروش‌‌‌ها هم حساب کنید و با لبی خندان از کتابفروشی خارج شوید.
همینجا دست نگه دارید! قبل از اینکه بخواهید به کتاب فکر کنید بیایید با هم یک چیزی را مرور کنیم.
کسی که قرار است به او هدیه بدهیم را چقدر می‌شناسیم؟ سنش چقدر است؟ میزان صمیمیت ما با او چقدر است؟ اسم چندتا از کتاب‌هایی که خوانده را می‌دانیم؟ از موجودی کتابخانه‌اش با خبریم؟ تا به حال پیش آمده با آن فرد درباره کتاب‌‌‌ها گپ بزنیم تا ببینیم حس و حالش درباره کتاب‌‌‌ها چیست؟ اصلاً چقدر او را مشغول مطالعه دیده‌ایم؟ و سؤالی که شاید از همه سؤالات مهم‌تر باشد این است که اصلاً آن فرد کتابخوان است؟
دامنه این سؤالات را می‌توان بیشتر از این باز کرد و وارد جزئیاتی شد که شاید با آن تصور اولیه ما فاصله داشته باشد. وقتی خوب به این سؤالات فکر کنیم ممکن است سراغ یک «ماگ»، دفترچه یادداشت یا خودنویس برویم و بی‌خیال خرید کتاب شویم. اتفاقاً من هم موافقم که این کار را بکنیم. اصلاً کتاب هدیه دادن کار راحتی نیست و بهتر است خیلی دم‌دستی به آن نگاه نکنیم.
به نظرم چیزی غم‌انگیزتر از اینکه کتابی بخریم ولی هیچ‌وقت خوانده نشود، وجود ندارد؛ کتابی که گوشه کتابخانه یا روی میز  یا بدتر، داخل کمد زیر وسایل فراموش شده، بماند و مثل آینه‌دق پیش چشم هدیه‌گیرنده بنشیند. پس حالا که داریم به روز‌‌های آخر سال نزدیک می‌شویم بهتر است عاقلانه و با چشم باز انتخاب کنیم.
قرار است هدیه بدهیم نه چیزی در مایه‌‌‌های خار در چشم!

 

جستجو
آرشیو تاریخی