با نگاهی بر فیلم «مگان» اثر تازه جرارد جانستون
آیا ما دلبسته روباتها میشویم؟
محمدحسن موحدی
روانشناس و کارشناس فرهنگی
«مگان» فیلمی که دو ماهی از انتشار آن میگذرد، تمام تلاشش را میکند تا در فضای ترنسمدرنیسم حرکت کند. فضایی که در آن زندگی انسانها به روبات آغشته شده است و روباتها یا ماشینها در بعضی نقاط جای انسانها را هم پر کردهاند. «مگان» اگرچه مورد توجه منتقدان راتن تومیتوز قرار گرفته و امتیاز بالایی را در فهرست فیلمهای 2023 دریافت کرده است، اما از همان کلیشههای اصلی فیلمهای ترنسمدرن استفاده کرده که در آن روباتی وارد زندگی افراد شده است و پس از مدتی حتی قدرت را از آدمیان میگیرد. این سبک فیلمسازی که دستساختههای بشری روزی علیه او قیام میکنند، در رمانهای مختلف یا فیلمهای قدیمی -شاید از زمان فرانکشتاین و حتی قبلتر- دیده میشود. «مگان» سعی میکند فضای ترس را با نشان دادن عروسکی روباتی شبیه عروسک «آنابل» تداعی کند و درباره زندگی روباتها و قدرت آنها هشدار دهد اما از طرف دیگر هم قدرت آنها را به رخ میکشد و به نوعی انسانها را از روباتها میترساند.
اما نکته مهمی که دغدغه نگارنده در این متن است، به الگوی روابط بین انسانها و روباتها میپردازد. در جایی از فیلم وقتی کودک آن با روبات ارتباط بسیار قویای پیدا کرده است روانشناس درباره نظریه دلبستگی صحبت کرده و نگرانی خود را مبنی بر اینکه روبات بتواند نقش مراقب اولیه را بازی کند، ابراز میکند. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا ما میتوانیم با روباتها مانند کودک و مادر شویم؟ آیا آنها میتوانند نقش مراقب اولیه و اصلی را بازی کنند؟ شاید فیلم به ما میگوید این اتفاق در آیندهای نه چندان دور رخ میدهد. یعنی شبیه نظریه دلبستگی بالبی، که ما در آن نسبت به مراقبین اولیهمان که نیازهای ما را برآورده میکند، دلبسته میشویم و نبود مراقب اولیه، باعث پریشانی، گریه، بیقراری و... در ما میشود و بعدها تمامی روابط ما با دیگران از الگوی اولیه رابطه ما با مراقب اصلیمان شکل میگیرد. در این فیلم انگار ما شاهد یک انتقال حس از مادر به مگان هستیم و کودک فیلم در نبود روبات، تمامی پریشانی را تجربه میکند. این موضوع شاید از طرفی برای برخی نویدبخش باشد که در نبود مادرهای سالم، روباتهای هیجانی میتوانند نقش بازی کنند اما میتواند نگرانکننده هم باشد که ما به جای انسانها دلبسته روباتها شویم. هر چند که شرکتهای پیشرفته دنیا در جهت هیجانی کردن ماشینها پیش میروند و در صدد هستند تا روباتها را به احساسات مجهز کنند، اما عملاً هنوز تلاشهایشان ناموفق بوده است.
در این راستا تمامی آنها با نگاههای اومانیستی -که انسان محور همه چیز است- درصدد تحلیل اجزای انسانی برآمدهاند و سعی دارند که همه چیز را به دامان روبات بریزند. اما از این اصل گشتالتی غافل شدهاند که کل بزرگتر از مجموع اجزا است. یعنی کلیت انسانی بشر فقط در دادههای زیستی، روانی و اجتماعی آن خلاصه نمیشود، بلکه عناصر معنایی در آن نقش دارند. چیزی که فیلم «مگان» از آن حرف نمیزند.