برای ایران
حسام آبنوس
روزنامه نگار
«سلولهای بهاری»! همین دو کلمه روی جلد یک کتاب نقش بسته ولی این دو کلمه کفایت نمیکند تا بشود درباره عمق این کتاب حرف زد. کلماتی که بعید است بتواند گویای اندرون آن باشد. این کتاب روایتی است از تلاش و ایستادگی در روزهایی که همه ساز ناامیدی کوک میکنند. روایتی از خستگیناپذیری و جا نزدن. روایتی از امید داشتن و نایستادن. روایتی از ماندن و ساختن.
کتاب را بهنام باقری نوشته که سرگذشت اتفاقی مهم در تاریخ علم ایران است. حسین بهاروند در این کتاب خاطراتش از ساخت و توسعه سلولهای بنیادی را برای تاریخ، برای آیندگان و برای فرزندان ایران بازگو کرده است. خاطراتی که متواضعانه، مانند راویاش، در قفسه کتابفروشیها منتظرند تا دستی آنها را بردارد تا در سفر پرفراز و فرود حسین بهاروند برای رسیدن به سلولهای بنیادی همراهش شود.
حسین بهاروند در این کتاب از ماندن و ساختن برای ایران حرف زده. از تنها بودن در کار. از اینکه وقت سختی، تنهایی ولی وقتی که معما حل شود بسیاری هستند تا چیزی به نامشان بخورد. حسین بهاروند در «سلولهای بهاری» با نگاهی توحیدی از حرکتش گفته، حرکتی که ثمراتش تا سالیان متمادی ادامه خواهد داشت. کتابی که در آن فقط با خاطرات یک دانشمند و حرکت علمی روبهرو نیستیم. اخلاق و عشق و تعهد در سراسر کتاب موج میزند. باور داشتن به اینکه دست خدا در کار است و اگر او اراده کند مشکلات برطرف میشوند. این کتاب برای روزهای ناامیدی، برای روزهای خستگی، برای روزهای خوشحالی و برای تمام روزهای زندگی در این دنیای پرهیاهو پیشنهاد مناسبی است. «سلولهای بهاری» شاید در ظاهر یک کتاب علمی یا مرتبط با علم باشد ولی تردید نکنید اینطور نیست. این کتاب با زبانی ساده و همهفهم از مباحث علمی سخن گفته و هر خوانندهای میتواند پای حرفهای دکتر حسین بهاروند بنشیند و با او تا قله پیشرفت علمی کشور در زمینه سلولهای بنیادی صعود کند. این کتاب که در جایزه ادبی جلال آلاحمد در سال 1400 برگزیده بخش مستندنگاری شده بود، روایتی درست و بموقع از کسانی است که میتوانستند در جایی که ایستادهاند، نباشند ولی حسین بهاروند در جایی که لازم بود ایستاد و کم نیاورد. او میتوانست بهراحتی مهاجرت کند و جایی در یک آزمایشگاه حرفهای در کشورهای پیشرفته علمی دنیا کار علمی کند و به بشریت خدمت کند، ولی ماند و برای باورش در برابر سختیها ایستادگی کرد، حتی به قیمت از دست رفتن عزیزانش. او که باور دارد علم مرز نمیشناسد ولی خدمت کردن به مردمان این سرزمین را به هر جای دیگر ترجیح داد تا ایران بماند. این کتاب با وجود اینکه در مهمترین رویداد کتاب در کشور برگزیده شده ولی آنطور که باید به حقش نرسیده و بین مخاطبان معرفی نشده است.
در پایان باید گفت: آقای پروفسور حسین بهاروند! زندگی و سلوک شما باید در مدارس و منابر و رسانهها بازگو شود، افسوس که این اتفاق نمیافتد.