قشنگ گرافی

سعید فلاح فر
پژوهشگر هنر

اگر عکاس حرفه ای باشید، دوستان و اطرافیان و آشنایان فضای مجازی، روزانه ده ها عکس را با تأکید و تمجیدهایی مثل «چه عکس زیبایی»، «چقدر قشنگ» و... به شما نشان می دهند و ممکن است از عکس العمل سرد و بی تفاوت شما متعجب و حتی دلخور شوند. یا ممکن است بارها شما را ترغیب به عکاسی از موضوعی کنند که به تصور ایشان عکس زیبایی خواهد شد. اما عموماً این افراد تفاوتی بین موضوع قشنگ و عکس زیبا را نمی‌دانند. به یک نمایشگاه گروهی عکس رفتم. موضوع بیشتر عکس‌ها طبیعت سبز جنگل و رودخانه و آبشار بود. چند نفری از عکاس‌ها اصرار کردند در مورد آثار صحبتی داشته باشم. از آنها خواستم تا رسیدن یک مخاطب جدید صبر کنند. از اولین بازدیدکننده نظرش را درباره یکی از عکس ها پرسیدم. گفت: «خیلی زیباست. اینجا کجاست؟» به عکاس گفتم وقتی موضوع مهمتر از نگاه شما باشد، یعنی این اثر عکاسانه نیست. این پاسخ یعنی شما به عنوان یک عکاس موفق نبوده اید. حداکثر توانسته اید زیبایی یک منظره را به تصویر بکشید. شما بیش از یک ثبت فنی، دخالتی در خلق زیبایی این تابلو ندارید. شاید اگر چندین عکاس از این صحنه عکاسی می‌کردند، تفاوت های چندانی در آثار به چشم نمی خورد یا این تفاوت‌ها از مشخصات ظاهری و فنی فراتر نمی رفت. عکاس به عنوان یک اندیشمند با جهان بینی شخصی در این آثار حضور چشمگیری ندارد. این فرایندی اکتشافی برای پیدا کردن یک منظره بوده و خود ثبت عکس؛ در حد عامل ناظر باقی مانده و فرایندی عکاسانه را به سرانجام نرسانده است. یک پروانه رنگی یا غنچه گل سرخ زیباست. اما الزاماً به عکسی که از آنها گرفته شده نمی توان «زیبایی» هنری و استاتیک اطلاق کرد. این عکس می تواند با رعایت تکنیک های عکاسی به نمایش حداکثری این زیبایی کمک کند (که البته مرتبه ای بالاتر از عکسی است که چنین مشخصه ای را ندارد) اما این نمایش زیبایی نمی‌تواند جایگزین زیبایی شناسی اثر هنری و زیبایی هنری عکس باشد. در مقابل؛ شاهکارهای عکاسی جهان پر از نمونه هایی است از پلشتی ها و زشتی های انسانی که کمترین نشانی از زیبایی ـ یا به عبارت بهتر؛ قشنگی ـ ندارند اما سرشار از معیارهای زیبایی شناختی هنری است. این زیبایی امری فراتر از عناصر بصری ساده مثل ترکیب بندی و قاب و... خواهد بود. در واقع نباید ثبت تصویری هر موضوع قشنگی را برابر با یک ثبت زیبا فرض کرد. مردم به عنوان یک بیننده، اغلب علاقه شخصی به مناظر زیبا، بناهای تاریخی، پوشش و چهره اقوام، ابزار و ماشین آلات پیچیده صنعتی و... دارند و از دیدن این تصاویر لذت می برند. بدیهی است مخاطبی با این مشخصات از عکس هایی که با این موضوعات تهیه شده اند ارتباط برقرار کرده و به انحای مختلف پسند خود را نشان می دهد. مثلاً عکس از حجاری‌های تخت جمشید برای بسیاری از ایرانیان جذاب است. خصوصاً اگر حداقل های فن عکاسی در این دست عکس ها رعایت شده باشد. عکس از یک خودرو لوکس هر علاقه‌مندی را جذب می کند. اما این جذابیت بیش از آن که زاییده نگاه و اندیشه عکاس باشد، به جذابیت خود موضوع ارتباط دارد. حد فاصل میان اصالت مطلق موضوع تا اصالت عکس، چندین تونالیته قابل تشخیص وجود دارد. عکاس های هنری در آثارشان دستاوردی فراتر از نمایش و ثبت فنی «عینیت موضوع» دارند. «فلسفه هنر» این شناخت را تحت عناوین «سوژه» و «ابژه» بررسی می کند.