جستارهایی پیرامون آیین نشر
چرا باید سراغ ظرفیتهای نشر برویم؟
حاتم ابتسام
پژوهشگر حوزه نشر
در دو یادداشت قبلی از وجوه زیرساختی نشر گفتیم. از اینکه نشر نهفقط خودش متکی به زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری متنوع است، بلکه در مقام یک زیرساخت فرهنگی تولید و اشاعه محتوایی با کیفیت را برعهده دارد. آنچه باعث میشود نشر را زیرساخت بدانیم، فرایندی بهظاهر ساده اما پردامنه و پیچیدهای است؛ ناشر با نویسندهای دست میدهد، فرآوردههای خلاقانه و اندیشههایش را منتشر میکند. به دست مخاطبان خاصش میرساند. مخاطبان را صدا میزند. محفلهایی عمومی و تخصصی برای نقد و بررسی این محصولات آماده میسازد و با کمکگرفتن از نهادهای علمی، مطبوعات و رسانهها علاوهبر ترویج اثر به تراشخوردن و نقدشدن آن مدد میرساند. این بین آنچه میماند سوای نویسندگان صیقلخورده و مخاطبان ورزیده، دستاوردهای فرهنگی و میراث ادبی، هنری و علمیای است که به جامعه راه یافته و جزئی از ساختمان فرهنگی آن شده است. خردهفرهنگهایی تازه که قرار است جامعهای بالندهتر و فرهنگیتر بسازد.
حال که سخن را به اینجا رساندیم باید گفت این اصرار روی توانمندیهای زیرساختی نشر و بیان آن دو مخاطب و نقطه فرود اصلی دارد.
اول؛ خود ناشران که توجه داشته باشند دور چه سرزمین حاصلخیزی حصار کشیدهاند. کمی این حصارها را باز کنند و فکرهای تازه را فرابخوانند. همیشه برای زیرساختها نباید چشم به دست دولتها و قدرتها دوخت. چه بسیار زیرساختهایی که تأمین و توسعهاش دست خود ناشران است؛ مثل نویسندگان که باید دنبالشان گشت و زیر پروبالشان را گرفت و تجربههای تازهای برای محصولات و مخاطبان ساخت. مخاطبان هر روز بیشتر بهدنبال متنها و نگاههای نو هستند.
دوم؛ مخاطب بعدی این اصرار دولتها و نهادهای حامی هستند تا عمیقتر، گستردهتر و کاربردیتر روی توان نشر حساب کنند. حاکمیت و دولتها در موقعیتهایی که به رشد و بلوغ و همراهی جامعه نیاز دارند یا فرهنگسازی موضعی را طلب میکنند، سه راه اصلی پیش رو دارند. اول اینکه دانههایی را در آموزش عمومی بکارند و منتظر بمانند تا تحصیلات عمومی و دانشگاهی جامعه را رشد بدهد. راهی که البته ضروری و بنیادین است. دومین راه، در دسترس و سریعتر است و از مسیر رسانه میگذرد. دولتها نیز معمولاً روی موجش سوار میشوند و نتایج فوری هم میگیرند. از فضای مجازی تا تلویزیون و مطبوعات. نشر راه سوم و میانه این دوتاست. نه هزینه و زمانبری آموزش عمومی را میخواهد، نه بیکیفیتی و لغزندگی رسانه را دارد. با سرعتی مطلوب و عمقی مناسب میتواند آنچه حاکمان جامعه برای رشد فرهنگی و علمی جامعه ترسیم کردهاند، در دسترس قرار دهد و نه فقط مخاطبان امروز که مخاطبان آنسوی زمان و مکان اکنون را در نظر بگیرد.
ما برای جایابی تاریخی وضع کنونیمان و شناخت و رشد برساختههای فرهنگی اکنون و گذشته به عناصری نیاز داریم که مانند نقش بانک در اقتصاد، هم سرمایههای قبلی را حفظ کند، هم سرمایههای راکد را به کار بیندازد و هم سرمایههای بیشتری به چنگ بیاورد. برای چنین عنصر فعال و نقشآفرینی در فرهنگ باید سراغ توانمندیها و ظرفیتهای نشر برویم.