داستان یک «سقوط»
محمدحسن موحدی
کارشناس فرهنگی
اگر چه جمهوری اسلامی ایران سالیان درازی در ابعاد منطقهای خود با عناصر تکفیری داعش در جنگ بود و شاهد پیروزیهای عظیمی در جبهههای نبرد علیه داعش بودیم، اما در بعد تولید محتوای هنری و بخصوص فیلمهای داستانی شاهد موفقیتهای چشمگیری نبودهایم. بهطوری که مقادیر انگشتشماری از فیلمهای سینمایی یا سریالهای تلویزیونی به این موضوع ورود کردهاند. اما به تازگی سریال «سقوط» که به شبکههای نمایش خانگی رسیده است، به ابعاد این موضوع میپردازد.
سقوط اگر چه سریالی است که اشراف اطلاعاتی جمهوری اسلامی را بر سرزمینهای تحت کنترل داعش نشان میدهد اما به نظر میرسد داستان خود را وامدار سریالی است که دو سال پیش در سوئد ساخته شده و خرده پیرنگی از آن سریال را با تغییر برخی جزئیات به نمایش گذاشته است. هر چند برخی بازیها مانند بازی سرتیم نیروهای اطلاعاتی تقریباً خوب درآمده است، اما نقش اول داستان که فیلم را جلو میبرد، در برخی صحنهها کاملاً تصنعی بازی میکند.
اگر چه این سریال در قسمتهای اولیه خود وحشتناکی فضای سرزمینهای تحت کنترل داعش را در قاب تصویر به خوبی نمایش نداده بود اما در دو، سه قسمت اخیر خود تا حدودی ترس را به بیننده منتقل میکند. این بازی هیجانهاست که در درام معنی پیدا کرده و همین موضوع کار فیلمسازان را بخصوص در فضای ساخت فیلمهایی از این دست مشکل میکند.
«سقوط»، ریتمی کند دارد؛ ریتمی که مخاطب خود را خسته میکند. شاید پرداخت بسیار زیاد به جزئیات، «سقوط» را مبتلا به چنین معضلی میکند و این از یک تدوینگری که حالا روی صندلی کارگردانی اثر نشسته است بعید به نظر میرسد.
در ابعاد فیلمنامهای نیز «سقوط» ابهامهایی دارد. مثلاً ما از انگیزههای شخصیت ایرانی داعشی شده اطلاعی نداریم. یعنی میتوان بیپولی را یک انگیزه دانست اما انگیزه قابل قبولی از طرف مخاطب نیست. یعنی این موضوع که فرد وارد فضای جنگی فقط به خاطر پول میشود، در بطن داستان در نیامده است.
هر چند سریال سقوط از ضعفهای مختلف فرمی رنج میبرد و مضامین تا وقتی در فرم درستی قرار نگیرند، نمیتوانند تأثیرگذاری حداکثری را داشته باشند، اما تلاش خوبی برای سازنده آن است. فیلمسازی که در اولین گام سریالسازی خود، به سراغ موضوعی جنجالی و حساسیتبرانگیز رفته است.
متأسفانه ساحت رسانهای نبرد با داعش - با آنکه در مناطق عملیاتی و غیرعملیاتی نبرد مستندهای زیادی ساخته شده - مغفول مانده است. یعنی رسانه که باید در خطوط جنگی و مستشاری جلوتر از فرماندهان جنگ حرکت کند، عقبتر از آنها به راه افتاده است و بعد از گذشت سه سال از پایان حکومت داعش، هنوز آثار نمایشی با ساحت رسانهای ساخته نشده یا تعداد آن از انگشتان یک دست تجاوز نمیکند. این موضوع باعث میشود که برای سازندگان «سقوط» و حمایتکنندگان آن کلاه از سر برداریم؛ زیرا کمتر کسی به سراغ چنین موضوعی میرود. در این امر نهادهای مسئولی که وظیفه حفظ و حراست فرهنگ را دارند، باید پاسخگو باشند.