ممنوعیت نداریم اما آنتن هم نمیدهیم!
سیدمیلاد ناظمی
کارشناس فرهنگی
پیمان جبلی، محسن برمهانی و چند نفر از مدیران دیگر رسانه ملی در یک سال اخیر به شکل مکرر اعلام کردهاند که هیچ ممنوعیت و محدودیتی برای چهرهها وجود ندارد و هر کسی که بخواهد میتواند برنامه بسازد اما وقتی به کنداکتور شبکههای مختلف نگاه میکنیم متوجه میشویم بجز چند مجری خاص، هیچ چهره محبوبی روی آنتن نیست و روند تعطیلی برنامههای شاخص نیز افزایش یافته؛ کافی است به یک سال و نیم قبل برویم و آنتن را با امروز مقایسه کنیم. خندوانه، دورهمی، رخ به رخ، محاکات، عصر جدید، کتابباز، تهمتن، مسابقه ایران و کلی برنامه دیگر که تولید و اجرایشان بر عهده چهرههای شاخص بود اما امروز آنتن تکتک شبکهها خالی است. اگر در مورد این برنامهها و مجریهایشان از مدیران صداوسیما سؤال کنیم، بدون شک جوابهای کلی و مثبتی ارائه میدهند. حرفهایی که نه فقط در مورد رامبد جوان و احسان علیخانی بلکه در مورد عادل فردوسیپور نیز گفته شده اما با همه این احوال نه فردوسیپور به آنتن برگشته و نه قرار است رامبد جوان و سایر سرمایههای رسانه ملی برگردند. آش این ماجرا به قدری شور است که حتی اشخاصی چون محمددلاوری، منصوره مصطفیزاده و... نیز برای اجرای برنامه یا حتی حضور به عنوان میهمان با چالش مواجه میشوند. در حقیقت خروجی نهایی با وعدههای مدیران رسانه ملی همخوانی ندارد و ممکن است عدهای حس کنند این حرفها صادقانه نیست اما واقعیت این است که به قول معروف روی کاغذ مدیران تلویزیون دروغ نمیگویند و حتی هیچکدام از این چهرهها به شکل رسمی ممنوعیت ندارند. عدم ممنوعالتصویری این چهرهها از یک سو و غیبت معنادارشان روی آنتن از سوی دیگر نشان میدهد که مهمترین مانع حضور این چهرهها، فرایندها و اشخاصی هستند که در دوره جدید رسانه ملی حکمرانی میکنند. اگر در گذشته مدیران رسانه ملی با ممنوعالتصویری به روشی خشن و البته بسیار محدود با چهرههای خارج از سلیقهشان برخورد میکردند، امروزه از طریق فرایندها یا اشخاص میانی، آدمها را به شکل دستهای حذف میکنند. در شرایط امروز تلویزیون، اشخاص میانی یا همان مدیر شبکهها گلوگاه اینگونه ممنوعیتهای نامریی هستند، به این شکل که اکثر مدیران جوان، سابقه و دانایی لازم برای مدیریت یک شبکه تلویزیونی را ندارند و نوعی مدیر-کارآموز محسوب میشوند. چنین مدیرانی خواسته و ناخواسته اصلاً توانایی برقراری ارتباط با افراد شاخص را ندارند و از آنها میترسند، چرا که فقدان تجربه و آگاهیشان وقتی در کنار یک برنامهساز یا مجری شاخص قرار میگیرد دو چندان به چشم میآید. به همین خاطر ترجیح میدهند توانایی برنامهسازها را با توانایی مدیریت خود تنظیم کنند. در چنین فرایندی برنامهسازهای شاخص و باتجربه حذف میشوند و جایشان را برنامهسازهایی میگیرند که مانند مدیران ارشد، درحال کارآموزی هستند و از قضا بشدت از مدیران تازهکار حرفشنوی دارند. این چرخه باعث شده که اول از همه برنامهسازها و بعد مجریان نتوانند تعامل سازنده با مدیران رسانه ملی برقرار کنند و نتیجهاش چیزی جز کوچ آنها به سایر پلتفرمها نبوده است.