یک روایت هاکلبریفینی
محمد ستوده
منتقد
جف نیکولز از آن دست کارگردانهایی است که بسیار دوستش دارم و اینکه چرا اینهمه کارهایش را گاهی چندینباره میبینم بحث مفصلی است که احتمالاً جایش اینجا نیست؛ اما امروز و در این ستون میخواهم درباره یکی از فیلمهایش بنویسم که همین چند روز پیش بهدلیلی، مثل یک کتاب یا فیلم مرجع نشستم به تماشایش«MUD»: فیلم ستایشی مدرن از فضاها و شخصیتهای محبوب برخی از بهترین آثار مارک تواین است و قهرمانان فیلم هم دو نوجوان چهارده ساله به نامهای الیس (تای شرایدن) و نکبن (جیکوب لافلند) به نوعی تداعیکننده تام سایر و هاکلبری فین هستند و شخصیت بزرگسال اصلی فیلم هم نه برده فراری، جیم، که فراری دیگری به نام ماد (متیو مک کاناهی). با اینکه فیلمنامه جف نیکولز یک بازآفرینی دقیق از داستان مارک تواین نیست، اما اشتراکات و اشارات زیادی به مارک تواین را میتوان در آن دید؛ مثلاً نام شخصیت تام بلنکن شیپ (سم شپرد) از شخصی حقیقی وام گرفته شده که منبع الهام مارک تواین در خلق هاکلبری فین بود. دوره رویداد فیلم دقیقاً مشخص نیست؛ هرچند فناوری و خودروهای موجود در فیلم کم و بیش یادآور دهه ۸۰ هستند. در فیلم خبری از کامپیوتر و تلفن همراه نیست، اما ممکن است این صرفاً بهدلیل محل زندگی دورافتاده شخصیتهای فیلم باشد؛ شخصیتهایی که روی خانههای قایقی فرسوده زندگی میکنند. زمان رویداد فیلم اهمیتی ندارد، چیزی که اهمیت دارد محل رویداد فیلم است. بخش عمده فیلم در جزیرهای متروکه در رودخانه میسی سیپی روی میدهد و دیگر صحنهها در مکانهایی از آرکانزاس گرفته شدهاند که ظاهری قدیمی دارند. فضایی که فیلم در آن میگذرد تداعیکننده سبک «گوتیک جنوبی» است؛ فضایی فعال که روی ذهن و عمل شخصیتها اثرگذار است و چیزی بیش از یک پسزمینه صرف به حساب میآید. «Mud» هم بهعنوان یک داستان ماجراجویانه و هم بهعنوان یک درام، خوب عمل میکند؛ همانگونه که رابطه هاکلبری با جیم تغییرات اساسی در جهانبینی او ایجاد کرد و بلوغ فکری او را تسریع بخشید. فیلم یک داستان پرهیجان از رشد و بلوغ را با زاویه دیدی غیرمرسوم روایت میکند که در آن یک سؤال مهم مطرح میشود و آن اینکه در هنگام رشد آیا باور به عشق از وجود آن مهمتر است؟ «Mud» پاسخ مشخصی به این سؤال نمیدهد، ولی آن را موشکافانه بررسی میکند. همانطور که گفته شد نباید از بازی درخشان مککاناهی در این فیلم غافل شد. او در سالهای اخیر با پذیرفتن نقشهای چالشبرانگیز به جای نقشهای پردرآمد، خود را بهعنوان یک بازیگر دوباره سر زبانها انداخته و نقشهای او در کمدی-رمانتیکهای دهه قبل را به فراموشی سپرده و نقشهای جدیدش در فیلمهایی مثل مایک جادویی، جوی قاتل و... را ماندگار کرده است، «MUD» هم قدمی دیگر در تکامل او بهعنوان بازیگر است. بازی او در این نقش قوی، به یاد ماندنی و کم اشتباه است. جف نیکولز به گفته خودش این فیلم را هم مثل فیلم قبلیاش «پناه بگیر» از اول برای متیو مک کاناهی نوشته است. در کنار مککاناهی، تای شرایدن که تنها تجربه قبلی او بازی در «درخت زندگی» است هم نمایشی قدرتمند از الیس که قلب عاطفی فیلم است، ارائه میدهد.