درباره فیلم «یادگار جنوب» پدرام پورامیری و حسین دوماری

جنونی که عشق را با کینه به نفرت تبدیل کرده

مسعود کارگر
روزنامه‌نگار

 وقتی قرار است از تلاقی و تعارض عشق، جنون، کینه و نفرت بگوییم، احتمالاً درگیر بدیهیات و کلیشه‌ها برای ترسیم فضای ذهنی و بصری آن می‌شویم که در هر داستان و قصه قدمایی، اساطیری و معاصر شبیه آن وجود داشته و دم زدن از آن تکرار مکررات و قابل پیش بینی  می باشد.در ادبیات و هنر نمایشی، خاصه مدیوم سینما این ترسیم و تکرار نشدن به مراتب سخت‌تر است، اینکه بتوانی رمان گونه شخصیت‌ها و وقایع را به نحوی جانمایی کنی که اگر کلید واژه روایت، عشق و نفرت بود، نتوان پرسوناژ، پیرنگ و درام پدید آمده از آن را حدس زد و یا حتی شباهت داد.
در سینمای ایران و حتی گاهی در جهان، عمدتاً گفتن از عشق، کینه و نفرت در ژانر اجتماعی خیابانی، آپارتمانی و ملودرام‌های عاشقانه نخ نما خلاصه شده و می‌شود و اگر گریزی به دیگر ژانرها و هم راستایی با آنها مانند کمدی، رازآلود، معمایی و غیره زده شود باز هم روابط عادی انسانی و اجتماعی صرف در آن غالب است که اثر را دم دستی، قابل پیش بینی و حتی لوده می‌کند.تعریف از این کلید واژه‌ها با تعبیری متفاوت با خروجی فرم و محتوایی خاص می‌تواند برگ برنده یک فیلم و سازندگان آن باشد،به نحوی که بتواند به شکلی چند وجهی مخاطب خاص و عام را با خود همراه سازد.
پدرام پور امیری و حسین دوماری دو کارگردان و نویسنده‌ای هستند که کار خود را در همین فضای اجتماعی کلیشه شده شروع  و سعی کردند بدیهه زدایی کنند از نوع و روش بیان، آنها در کار مشترک خود یعنی جاندار به یک ساختار نسبتاً نویی در روایت رسیدند و حتی در آثاری که نویسندگی آن را به عهده داشته‌اند مانند «یاغی» و «شنای پروانه» نوع جهان بینی و نگاهشان به مسائل اجتماعی متفاوت بوده است.
آنها در «یادگار جنوب» نیز همین قاعده را پیش برده‌اند با کمی پیچیدگی بیشتر در خلق داستان و روایت قصه و پرداخت شخصیت‌ها که اتمسفر یک ملودرام عاشقانه را با هویتی تازه به مخاطب عرضه می‌کند.«یادگار جنوب» روایت یک عشق ناب بی سرانجام است که مرد عاشق قصه را با بحران هویتی عشق در روح و روان خود مواجه کرده و در چند رخداد درون داستانی او را گرفتار مسائل مهمی کرده است.
فیلم تعمداً چند خطی ترسیم و پر از تعلیق‌های مختلف است و از ضرب‌آهنگ مناسبی برخوردار بوده که با یک آغاز بندی خوب قصه را شروع می‌کند ولی در میان‌بندی و پایان بندی کمی دچار کندی شده و در سکانس‌های آخر هر لحظه منتظر پایان اصلی هستیم که با ادامه مواجه می‌شویم . تطبیق زمانی بین حال و گذشته به خوبی چیده نشده و این به نظر عمدی بوده که تشویش و اعوجاج درونی شخصیت‌ها را به دریافت مخاطب منتقل کند و بیننده با یک سردرگمی عمدی روبه‌رو شود.
اتمسفر فیلم پر از پریشانی میان شخصیت‌هاست که هم نقطه قوت اثر است و هم گاهی بخاطر کندی تقابل‌ها، نقطه ضعف آن و ترسیم شخصیتی کاراکتر اصلی داستان (وحید) به ظاهر غیر قابل باور و تخیلی است، اما در اصل انسانی با یک بحران روانشناختی در اثر ناسرانجامی عشق است که به سبب یک کینه خانوادگی برآمده از همان، تبدیل به نفرت و انتقام‌گیری می‌شود.غیر قابل پیش بینی بودن شخصیت‌ها مطلوب است، اما نوع پرداخت روابط بین آنها و توجیه دلایل کافی نیست.گریم و بازی صابر ابر فوق العاده است و به معنای واقعی کلمه غیر قابل تشخیص که این نیز جز نکات و نقاط قوت و مثبت اثر است.«یادگار جنوب» فیلم خوب و قابل توجهی است که جذابیت‌های خودش را در غافلگیری‌های گاه و بی گاه داستان دارد، اما می‌توانست عالی باشد اگر فلش بک‌ها، دکوپاژ و فضای خلق موقعیت در فیلمنامه ، هارمونی دقیق‌تری می‌داشت.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و یکصد و بیست و دو
 - شماره هشت هزار و یکصد و بیست و دو - ۱۷ بهمن ۱۴۰۱