بندبازی روی مرز تخیل و واقعیت

محمد احسان مفیدی‌کیا
منتقد سینما
اگر مهم‌ترین فاکتور در پرورش هنرمند شهیر آلمانی، یعنی ورنر هرتزوگ را، نوع زیست او بویژه در کودکی‌‌اش بدانیم، بیراهه نرفته‌ایم. هرتزوگ خودش در مصاحبه‌ای می‌گوید: «من تا یازده سالگی نمی‌دانستم که سینمایی هم وجود دارد، تا اینکه یک بار یک آپاراتچی به مدرسه ما آمد و من اولین فیلمم را دیدم» و از همین نقطه است که جادوی سینما او را مسحور خود می‌کند ولی باز این باعث نمی‌شود که او «منِ» دغدغه‌مندش را از یاد ببرد و مثلاً فراموش کند که در 14 سالگی پای پیاده 2000 کیلومتر را برای مهاجرت به آلبانی طی کرده و اصلاً همین مسیر بوده که قصد او برای استفاده از ابزار سینما در جهت بیان مسائلش را شکل داده است. مرزها برای عبورند و قانون‌ها برای شکستن‌. این یکی از رموز جاودانگی شخصیت و آثار فیلمسازی است که آشکارا، زندگی و سینمایش را درهم آمیخته است. برای او فیلم ساختن عین زندگی است و از زندگی خاص و عجیب خود به مدیوم سینما برای بیان عقاید و افکارش رسیده است. منِ مخاطب هرتزوگ، چه راش‌های تدوین شده تیموتی را در «مرد گریزلی  (Grizzly Man) 2005»، ببینم یا مصاحبه با متهمِ در معرض حکم اعدام در مستند «درون ورطه  (Into the Abyss)2011»، از پس لایه‌های ظاهری اثر به شخصیت ساده، گویا و ژرف‌نگر هرتزوگ می‌رسم که بارزترین ویژگی‌های آن خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب فهمیدن و در نتیجه خوب فیلم ساختن است.
برای هرتزوگ فیلم ساختن غایت نیست، ابزار است. او می‌خواهد حرفش را بزند و اندیشه‌اش را در معرض درک عموم مخاطبان قرار دهد، از این رو است که ابایی از آزمودن انواع شیوه‌ها در فیلمسازی ندارد و هرچه در توانش باشد انجام می‌دهد تا ایده مرکزی خود را بپروراند و دلمشغولی‌هایش را در قاب سینما بریزد.
هرتزوگ مرز خاصی بین فیلم داستانی و مستند قائل نیست، او در فیلم‌های مستندش از نابازیگر استفاده می‌کند و فیلم‌های داستانی را چنان می‌سازد که گاهی در مستند بودنشان به شک می‌افتیم. البته این نوع نگاهی است که برای مخاطب حرفه‌ای سینمای ایران در آرا و آثار عباس کیارستمی نیز قابل شناخت است، چنانکه هرتزوگ هم در مصاحبه خود با ادگار رایتز در 1995زبان به ستایش آثار کیارستمی، یعنی «خانه دوست کجاست» و «کلوزآپ» باز می‌کند و در نهایت می‌گوید: «من بندرت چیزی به این اندازه زیبا، تکان دهنده و شاعرانه دیده‌ام.»
همین نوع نگاه و درهم شکستن مرزها و پرهیز از استفاده از شیوه‌های کلیشه‌ای است که از ورنر هرتزوگ یک هنرمند خاص می‌سازد. گاهی این جمله که استفاده از مصاحبه یا گفتار متن کلیشه شده، چنان زیاد تکرار می‌شود که خود به‌صورت مضاعف تبدیل به کلیشه می‌شود و مستندسازانی بدون آنکه دلیلش را بدانند از استفاده از این دو عنصر کلیدی در فیلم‌هایشان طفره می‌روند ولی هرتزوگ بر همین کلیشه هم می‌شورد و جسورانه فیلم‌هایی با حجم بالایی از مصاحبه یا گفتار متن می‌سازد.
در آخر باید به عنصر تخیل در آثار ورنر هرتزوگ اشاره کرد، تخیلی که در تمامی آثار او، مستند یا داستانی، جایگاهی کلیدی دارد. او با نزدیک کردن دنیای تخیلی خود به ساحت واقعیت، مرزهای این دو را چنان‌ به هم نزدیک می‌کند که دیگر براحتی قابل تفکیک و تشخیص از هم نیستند و همین جسارت است که بن‌مایه خلاقیت در آثار مثال‌زدنی او می‌شود.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و یکصد و هفده
 - شماره هشت هزار و یکصد و هفده - ۱۰ بهمن ۱۴۰۱