جاده لغزنده فضای مجازی! با احتیاط برانید!
محمد حسن موحدی
در دنیای همه ما اضطراب نقش ویژهای را بازی میکند. هر روز در موقعیتهای مختلف به سراغمان میآید و سعی میکند ما را به خود درگیر کند. گروهی اضطراب آینده را دارند؛ از آیندهای که به سراغشان میآید، میترسند. گروهی نگران شکستهایشان هستند و به همین دلیل، فعالیت جدیدی را شروع نمیکنند. عدهای هم در رابطه با فرد دیگر اضطرابهای مختلفی را تجربه میکنند؛ مرگ هم برای عده زیادی ترسی عجیب را ایجاد میکند؛ بههرحال هر کس به نوعی در طول روز، ماه یا سالش با اضطراب ملاقات خواهد کرد. اما اضطرابهای ما معمولاً دو پایه اصلی دارند: یا موقعیتی که در آن قرار میگیریم برایمان مبهم است که نمیدانیم چه اتفاقی برایمان خواهد افتاد؛ مانند مرگ که چون دنیای پس از آن را از نزدیک ندیدهایم برایمان ابهام دارد؛ یا اینکه موقعیت برایمان کنترلناپذیر است؛ یعنی نمیتوانیم شرایط آن را تحت نظر خود بگیریم؛ مثل اضطراب امتحان که نمیدانیم معلم یا استاد چگونه سؤالات را طراحی میکند و بر آن کنترلی نداریم.
در زمانهای اضطراب، بسیاری از ما یاد گرفتهایم که از واکنشهای دفاعی استفاده کنیم: موضوع اضطرابآمیز را انکار میکنیم، یا احساساتی که برای ما اضطراب و نگرانی را به ارمغان میآورند، به دیگران فرافکنی میکنیم. مثلاً از کسی عصبانی هستیم و از طرفی میترسیم که با نشان دادن عصبانیت خود، آن فرد را از دست بدهیم پس یا این عصبانیت را انکار میکنیم یا آن را به دیگران نسبت میدهیم که تو عصبانی هستی؛ تو از چیزی ناراحتی یا غیره. اما واکنشهای دفاعی ما به انکار یا فرافکنی محدود نمیشود و در موقعیتهای مختلف، از دفاعهای متنوعی استفاده میکنیم. البته هر چه کودکی ایمنتری را تجربه کرده باشیم، حجم استفاده از این واکنشها کمتر میشود.
یکی از اصلیترین اضطرابهای روزمره ما اضطراب انتخاب است. ما بر سر دوراهیهای زیادی قرار میگیریم. به نوعی دائماً با قرص آبی و قرمز فیلم «ماتریکس» روبهرو هستیم و چون در بسیاری از موقعیتها از عواقب انتخاب خود آگاه نیستیم یا حداقل میترسیم که بر آن کنترلی نداشته باشیم، دلشوره و نگرانی وجودمان را فرامیگیرد. بهطور کلی تصمیمگیری کار آسانی نیست. مخصوصاً هر چه عواقب و آثار تصمیمگیری بیشتر یا عمیقتر باشد، تصمیمگیری سختتر میشود. مثلاً تصمیم برای عمل جراحیای که ممکن است جان یک فرد را تهدید کند، اضطراب و فشار زیادی را به خانواده او تحمیل میکند و تصمیمگیری را سخت میکند. گروهی از مردم در زمان چنین تصمیمگیریهایی عقب میکشند و به کل ماجرا را انکار میکنند یا اهمالکار شده و کارها را به تعویق میاندازند.اما گاهی در انتخابهایمان که اضطراب زیادی را برایمان ایجاد میکند، با فرار از موقعیت سعی میکنیم آنها را به مراجع قدرت بسپاریم تا اگر عواقبی دامنگیرمان شد، بتوانیم خسارت آنها را از این مراجع بگیریم. مثلاً بارها در اتاق درمان از مراجعینم شنیدهام که میگویند: «درباره این موضوع اگر جای من بودید چه میکردید؟» یا بارها از من خواستهاند که به جایشان تصمیم بگیرم؛ اما معمولاً در جواب میگویم «قرار است تو پشت فرمان زندگیات بشینی و من جای تو رانندگی نخواهم کرد چون اگر تصادفی رخ دهد، تو به دنبال آن هستی کسی را مقصر کنی و بگویی تو داشتی رانندگی میکردی؛ بعلاوه رانندگی خوب خودت را هم نادیده خواهی گرفت از این رو من جای تو تصمیم نمیگیرم.»
یکی از مراجع قدرت ما که همه چیز را در آینده به گردن آنها خواهیم انداخت، سلبریتیها هستند؛ گروهی از مردم جامعه در برابر انتخابهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... خود تصمیمگیری را به عهده سلبریتیها میگذارند؛ این سلبریتیها لزوماً بازیگران، فوتبالیستها یا.... نیستند. با توسعه شبکههای اجتماعی بلاگرها، مدیران صفحات اجتماعی، اینفلوئنسرها، اساتید دانشگاه، کارشناسان هر رشتهای و یا افراد دیگر میتوانند نقش یک فرد تأثیرگذار را در انتخابهای ما بازی کنند. این جریان دو محور مهم دارد: اولاً مسئولیت افراد تأثیرگذار جامعه را بیش از پیش میکند، چرا که آدمها دوست دارند عواقب کارهای خود را گردن آنها بیندازند. بنابراین هر رفتار الگوسازی میتواند تأثیرگذار باشد. ثانیاً اینکه ما باید بدانیم چه کسانی را دنبال میکنیم.بنابراین نیاز به مراقبت بیشتری در سبک زندگی و فضای مجازیمان احساس میشود. مراقبتی که هم باید توسط تأثیرگذاران شبکههای اجتماعی و هم توسط مردم بهعنوان دنبالکنندگان آنها صورت گیرد، چرا که تأثیرات فضای مجازی، زندگی واقعی ما را دچار دگرگونی خواهد کرد.