زیبـایی و زشتی


محسن نفر
نوازنده و آهنگساز
شرط اصلی در هنر، مواجهه با زیبایی است! اگر مواجهه با زشتی در هنر، شرط بود، چه تفاوتی میان هنر و غیر آن بود؟ ما به‌طور معمول با پدیده‌های زشت و نازیبا، مواجه هستیم. چرا باید با آنها دوباره مواجه شویم؟ آن هم درهنر؟! سؤال را به عکس طرح کنیم! چرا باید با زیبایی در هنر مواجه باشیم؟ چرا هنر تنها باید محمل زیبایی باشد؟! زیرا زیبایی کمال است و زشتی نیست! زیبایی خود کمال است و به کمال نیز می‌رساند. اما زشتی کمال نیست! ولی آیا می‌توان از زشتی به کمال رسید؟! از زشتی، زشتی برون آید و زشتی نه کمال است و نه به کمال می‌رساند و نه می‌تواند که کمال باشد! اما از زیبایی، زیبایی زاید و زیبایی کمال است و می‌تواند به کمال برساند! آیا هر نوع زیبایی، کمال است و هر نوع زشتی، ضد کمال؟! آری هر نوع زیبایی کمال است. اما هر نوع زشتی، لزوماً ضد کمال نیست ولی حتماً غیر کمال است! غیریت اعم از ضدیت است! گاهی مساوی با آن و گاهی غیر از آن است. آیا می‌توان اطمینان داشت که زیبایی همیشه به زیبایی می‌رساند و زشتی به زشتی؟! خیر! زیبایی در همه حالات و وضعیت‌ها، کمال است. اما در همه حالات و وضعیات، هادی به کمال نیست! بستگی به علت فاعلی آن دارد. زیبایی از سوی خدای تبارک و تعالی، همیشه هادی به زیبایی و زیباتر و البته کمال است. اما نزد غیر او، همیشه چنین نیست! خاصه نزد انسان! انسان به‌عنوان علت فاعلی، زمانی از زیبایی، که البته خود کمال است، به کمال می‌رساند که خودش شامل و مشمول کمال و حاوی آن باشد. انسانی که چنین باشد، به کمال می‌رساند. داشتن کمال، شرط لازم راهبری به سمت آن است. یکی از مهم‌ترین کمالات و زیبایی‌ها، هدف خوب و نیت خیر است. مسلماً همه خوبی‌ها، کمال هستند. زیرا همه آنها به خیر یعنی فایده یا پایان نیک و فرجام خوش، ختم می‌شوند! اما بدی‌ها، چنین نیستند. پس انسان اگر هدف نیک یا نیت نیک داشته باشد، این زیبا است واگر زیبایی در اختیارش باشد، با آن به زیبایی و زیبایی بزرگتر می‌رسد و می‌رساند! اما اگر چنین نباشد، به وسیله زیبایی، که خود کمال است، به زشتی می‌رسد و می‌رساند و زشتی ضد کمال و پایانش شّر و ضرر است و فرجام بد! چرا؟ زشتی چیست؟ چرا به شر ختم می‌شود؟ چرا فرجامش بد است؟ زشتی تنها زمانی به شر ختم می‌شود که در حوزه اخلاق و اخلاقیات مطرح شود! این زشتی، بد فرجام است. اما هنوز نمی‌دانیم زشتی چیست؟! زیبایی در حوزه محسوسات و معقولات مُدَرک است. زیبایی محسوسات، هر آن چیزی است که به وسیله حواس ظاهری و پنجگانه احساس و ادراک می‌شود و موجب لذت و نوازش آنها است. زیبایی معقولات، شامل مفهومات و مُدَرکات و امور ذهنی و روانی و همچنین اخلاقیات و امور اخلاقی است. تمام فضایل و محاسن اخلاقی، زیبایی معنوی و معقول هستند. ادراک زیبایی‌های معنوی، توسط عقل است و زیبایی‌های معنوی، اگر جنبه خیر و فضیلت داشته باشند، در حوزه اخلاق و اخلاقیات قرار دارند! بگو زیبایی معنوی که در حوزه اخلاق نباشد، کدام است؟! احساس لذت از حل یک مسأله ریاضی. احساس لذتی که متوجه روح است و حواس و قوای ظاهری، کمتر در آن دخیلند! پس احساس لذت از علم و علوم و دانایی و دانش و دانستن، معنوی است اما اخلاقی نیست! هرگاه فضیلت، یعنی ارزش و ارجمندی در میان باشد، رد اخلاق مشاهده می‌شود. زیرا فضیلت همیشه منجر و رهنمون به خیر است و حل مسأله ریاضی و علم دوستی و لذت از آن، لزوماً چنین نیست! تخریب طبیعت، نابودی محیط زیست و حیوانات، تنگ شدن عرصه حیات وموجودات، حاصل علم و دانشِ بریده از اخلاق است! چه بسا دانشمندانی چنان، با ولعی بسیار و با لذتی وصف ناشدنی، مجذوب چنان علم و دانشی بوده‌اند و هر قدر مجذوبیت شان  بدان‌ها بیشتر بوده، دستاوردهای خطرناک تری برای زندگی و زندگان، به بار آورده‌اند. پس خیر، یعنی فضیلت، یا رساندن فایده وخوبی و بهتر بگوییم ایصال به کمال، فقط به وسیله اخلاق است و در گرو آن.حتی علم هم، فایدت و خیرش، در اتصال با اخلاق ممکن و میسر است و در غیر این صورت، با همه لذات معنوی اش، منجر به شر و تخریب و نابودی است و آیا همه اینها غیر زشت نیست؟! پس زشتی‌ها، در حوزه نامحسوسات، یا معقولات و معنویات، نایل به شر هستند و زشتی‌های محسوس، ذاتاً بد آیند و گاهی نفرت انگیزند. زیرا زشتی، گریز انگیز و دافع است و هر چیزی چنین، جاذب و جذاب نیست! اگرچه ممکن است جالب! بسیاری امور که زشت‌ها هم در میانشان هست، جلب می‌کنند اما جذب نمی‌کنند. جذابیت بوسیله زیبایی رخ می‌دهد. زشتی نهایتاً جلب می‌کند ولی جذب نمی‌کند! آنچه از جذب راجع به زشتی تصور می‌شود، همان جذب است نه جلب. جذب، همیشه با زیبایی و ادراک آن تحقق می‌یابد!!!