آبشخور مشترک داستان و خاطره

 

علی‌الله  سلیمی
نویسنده و منتقد ادبی
این روزها کلمه «ناداستان» را در رسانه‌ها و محافل ادبی بیشتر می‌شنویم و یکی از دلایل آن هم تعیین مرز مشخص برای آثار داستانی در میان سایر قالب‌های ادبی از جمله خاطره است. واقعیت امر آن است که بسیاری از داستان‌های امروزی شباهت بسیاری به خاطره دارند و تشخیص مرز بین این دو اغلب خیلی‌ها را به اشتباه می‌اندازد. شاید یکی از دلایل آن، استفاده افراطی برخی از نویسندگان امروز از زاویه دید اول شخص مفرد باشد که در نگاه اول، اثر خلق شده را به یک خاطره به ظاهر واقعی بیشتر شبیه می‌کند تا داستان خیال‌انگیز که آن هم مختصات خاص خود را دارد. البته در بررسی و نگاه دقیق‌تر، تفاوت‌های فاحشی بین داستان و خاطره وجود دارد. ساده‌ترین تعریف خاطره این است که متکی به مستندات واقعی باشد، اما برای یک داستان خوب، بهره‌گیری از عنصر خیال حیاتی است. اما اینکه چرا این دو قالب روایی گاه مخاطبان را به اشتباه می‌اندازند، به عوامل متعددی بستگی دارد که یکی از آنها، تأکید بر باورپذیری در داستان‌های امروزی است که نویسنده را مجبور می‌کند روایت‌های خیالی خود را به‌گونه‌ای بیان کند که از منظر مخاطب، فرقی با واقعیت‌های بیرونی نداشته باشد. در حالی‌که در داستان‌های کلاسیک باورپذیری در اولویت کار نویسندگان قرار نداشت و هر نویسنده‌ای با توجه به قدرت خیال خود می‌توانست داستان‌هایی با وقایع خارق‌العاده خلق کند که در واقعیت بیرون، درصد امکان‌پذیری آن بشدت پایین باشد. بنا بر این، اکنون بسیاری از نویسندگان که به نوشتن داستان‌هایی با زاویه دید اول شخص مفرد علاقه دارند، سعی می‌کنند داستان‌هایی بنویسند که به ظاهر فرق چندانی با خاطره نداشته باشد. گذشته از این، در حال حاضر ارتباط تنگاتنگی بین داستان و خاطره به‌وجود آمده که وابستگی این دو به همدیگر را بیش از پیش با اهمیت کرده است. به بیان دیگر، کسی که در خاطره‌نویسی مهارت داشته باشد، برای نوشتن داستان مشکل چندانی نخواهد داشت. فقط کافی است به نوشتن وقایعی بپردازد که هنوز در عمل اتفاق نیفتاده، اما امکان وقوعش هست. ساحت داستان از چنین موقعیتی برخوردار است. یعنی شبه‌خاطراتی را بیان می‌کند که اتفاق نیفتاده، اما امکان وقوع آن وجود داشته است. با این نگاه، هر خاطره‌ای ظرفیت تبدیل شدن به یک داستان را دارد، فقط به شرط اینکه از ابزارهای داستانی مانند توصیف، شخصیت‌پردازی، صحنه‌پردازی در پرداخت آن بهره گرفته شود. از این منظر است که بسیاری از کارشناسان حوزه خاطره معتقدند، خاطرات مواد خام آثار روایی از جمله داستان محسوب می‌شود که تا به حال در موارد مختلف از آن استفاده‌های بهینه‌ای هم صورت گرفته است. مثال روشن این مسأله در حوزه خاطرات افراد تأثیرگذار در مناسبت‌های اجتماعی صدق می‌کند که بسیاری از آنها دستمایه داستان‌های متعددی شده است. در کشور ما هم خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس اکنون دستمایه آثار داستانی بسیاری شده است. اهمیت این موضوع بیشتر از آن جهت است که بعضی از وقایع در زمان‌های معینی اتفاق می‌افتد که همه افراد جامعه ازجمله نویسندگان و بویژه نسل‌های بعدی امکان حضور در دل آن واقعه را ندارند. آنها از طریق خاطرات افراد حاضر در دل آن واقعه است که با روح حاکم بر آن واقعه و جزئیات بیشتر آن آشنا می‌شوند. البته این موضوع در خصوص هنرهای دیگر مانند سینما و تئاتر هم صدق می‌کند، چون پایه خلق آثار روایی یا نمایشی معمولاً بر اساس روایت‌هایی است که امکان دارد بسیاری از آنها واقعی و برگرفته از خاطرات افراد مختلف باشد. بنا بر این، تفکیک این دو قالب روایی؛ خاطره و داستان به راحتی امکان‌پذیر نیست، چرا که هر دو به نوعی وامدار دیگری هستند و روایت ماجرا یا نقل وقایع وجه مشترک این دو شیوه روایی محسوب می‌شود. داستان اغلب روی شانه‌های خاطره سوار است و موقعی که خاطره‌ای نوشته می‌شود، به‌نوعی اساس یک داستان هم پایه‌گذاری می‌شود. البته ممکن است بسیاری از خاطرات هرگز به داستان تبدیل نشود، اما اگر نویسنده‌ای اراده کند، نوشتن داستان بر اساس خاطره دور از ذهن و تصور نیست. بر اساس اغلب خاطرات می‌شود داستان تازه‌ای نوشت که هم به نوعی وامدار خاطره‌ای باشد که بر اساس آن شکل گرفته و هم برای خود جهان مستقلی داشته باشد که متکی بر ذهن خیا‌لپرداز نویسنده‌ای است که ترکیبی از خیال و واقعیت را به یک اثر ادبی خواندنی تبدیل کرده است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و یکصد و چهار
 - شماره هشت هزار و یکصد و چهار - ۲۵ دی ۱۴۰۱