داستان تبدیل یک مرد به قهرمانهای مختلف
دکتر ژیواگو به دزدی میرود
زهرا راستگویی
خبرنگار
ابراهیم صاحب یک کیوسک کتابفروشی است. البته درست این است که ابراهیم ورّاق است. یعنی کسی که از کتابها نسخهبرداری میکند. ابراهیم الورّاق کمکم خودش به نسخهای از کتابها تبدیل میشود. او استعدادی عجیب پیدا میکند. میتواند در قالب هر شخصیتی که بخواهد فرو برود و این، سرنوشت ابراهیم را تغییر میدهد.
یادداشتهای کتابفروش نوشته جلال برجس، نویسنده اردنی در نیمه اول ریتمی آرام دارد. کمک مان میکند با جریانات همراه شویم. از ظاهر شخصیتها بگذریم و به درونشان نفوذ کنیم. نیمه دوم کتاب پر از جنب و جوش است و اتفاق. گرچه این اتفاقها گاهی چفت و بست درستی ندارند. وقتی ابراهیم به دستور صدای درونیاش شروع به دزدی میکند، خواننده درست متوجه نمیشود چطور یک کتابفروش به همین راحتی میتواند به یک خلافکار تبدیل شود. قفلها را باز کند و در اولین سرقت به یک بانک دستبرد بزند.
ابراهیم ساده که عمری در صفحات کتابها غرق بود، چطور نقشههایی بیعیب و نقص میکشد. او به دستور موجودی که درونش رشد میکند به شخصیتهای رمانهایی که خوانده تبدیل میشود. دکتر ژیواگو میشود و یا گوژپشت نوتردام اما نویسنده دقیقاً برایمان مشخص نمیکند چرا دکتر ژیواگو شدن باید دلیلی برای موفقیت در دزدی باشد؟ بهتر نبود حداقل ابراهیم در قالب شخصیتهای شرور داستانها میرفت؟ جلال برجس در مصاحبهای که بعد از برنده شدن جایزه بوکر عربی با میدل ایست مانیتور انجام داده ، گفته: «ابراهیم نمونه تمام عیار مرد عرب است.» مرد عربی که گرفتار وضعیت بد اقتصادی شده، بیکاری به او فشار آورده و دلش میخواهد کاری انجام دهد. کاری که ابراهیم انجام میدهد دزدی و جنایت است. مردم از او یک قهرمان میسازند و همه جا از مرد نقابداری صحبت میکنند که از اغنیا انتقام میگیرد. گویی هر کدام از مردم در دل آرزو دارند میتوانستند چنین کاری انجام دهند.
کتاب چند صدایی است. نمونهای از همان آرمان آزادی مطلق که نویسنده در کتابش پرورش میدهد. ابراهیم، لیلی، خانم نون، زن روزنامهنگار، دکتر یوسف السماک، خانم ایمیلی. بعد کمکم همه این داستانها به هم متصل میشود. روایتها یکی یکی در هم میروند و شخصیت ها با هم ملاقات میکنند و خط و ربطشان پدیدار میشود.
در این میان سه دفترچه هم وجود دارد. نویسنده با استفاده از این دفترچه یادداشتها، گذشته را برایمان روشن میکند. دو روایت اصلی این قصه هم به وسیله این یادداشتها به هم متصل شده است. داستان هر شخصیت در دفتری میگذرد که در دست دیگری است. یکی به توصیه روانپزشکش مینویسد تا درمان شود و آن یکی در نهایت میفهمد نوشتن چیزی را درست نمیکند.