چـــشــــمــــی که «شما» را «شما+ -...» میبیند
وقتی کودک هستیم معمولاً دو چشم داریم که فقط و فقط چشم هستند، بدون هیچ مواد افزودنی مجاز یا غیرمجازی. و مثل روز روشن است از پشت آنها به خودمان، آدمها، موجودات و دنیای اطراف نگاه میکنیم. بعدها که بزرگ میشویم هر کسی از راه میرسد در واقع هیچ کار خاصی با ما ندارد جز این که دو چشم به ما بدهد که به خیال خودش بهتر بتوانیم دور و بر خود را ببینیم. مثلاً وقتی کودک هستیم چیزی به نام دیروز یا فردا برایمان موضوعیت ندارد. کودک به شما که نگاه میکند «شما» را میبیند نه «شما + ....» و نه «شما - ...» اما بتدریج سر و کله دیروز و فردا پیدا میشود و طبق قرار نانوشتهای که این دو موجود نسبتاً محترم با ما دارند، دو چشم به ما میدهند تا به خیال خود بهتر ببینیم، بنابراین من از چشم گذشته، به جای «شما»، «گذشته شما» را میبینم، درباره آینده هم همین طور. و توجه کنید همین یک اتفاق منشأ هزاران سوءتفاهم در تاریخ و زندگی بشر است. همین که ما نمیتوانیم بین آدمها و گذشته یا آینده آنها تمایز روشنی قائل شویم یعنی «دو چشم افزودنی» چنان عمیق و چندلایه به آن چشمهای کودکی چسبیده که ما براحتی چنین واقعیت خدشهناپذیری را از یاد بردهایم. و اگر کمی دقیق شویم چشمهای افزودنی زیادی را در خود کشف خواهیم کرد؛ موجودات زیادی که میتوان آنها را «چشم تعارفکنهای بالفطره» نامید. مثلاً تلویزیون میگوید از پشت این دو چشم نگاه کن، گوشی هوشمند درخواست مشابهی دارد، پدر، مادر، دوست، مدرسه، فرهنگ رسمی، تبلیغات، سرگرمیها و ... همه و همه میخواهند ما از پشت چشمهای آنها به خود و دور و برمان نگاه کنیم. و اگر مراقب نباشید حتی همین مطلبی که هماکنون میخوانید در صف تقدیم دو چشم افزودنی برای شما خواهد ایستاد.