صامره حبیبی
شاعر
جامعه از جام بلای تو سوخت
معده ملت ز دوای تو سوخت
عاشق دنیای مجازی شدی
حق و حقیقت ز فضای تو سوخت
سوز دلت چون به خیابان رسید
سطل زباله ز عزای تو سوخت
خون جوان میچکد از چنگ تو
میهنم از جور و جفای تو سوخت
لطف کن و راز و بقا را نبین
مستند از راز بقای تو سوخت
صاف برو، چپ نکنی، تابلو!
بوق نزن راهنمای تو سوخت
فتنهگرت را به لب آمد نفس
آنکه دماغش به هوای تو سوخت
نوچه تو رفت به سوراخ موش
گوشه گوشش ز بنای تو سوخت
تجزیه ترکیب تو مال خودت
پرچم از این چون و چرای تو سوخت
آش بدی پختهای، ای شور بخت
دیر شده زیر غذای تو سوخت
گونی قانون وطن حق توست
مغز طرفدار تو پای تو سوخت
تو دهنی خوردهای از انقلاب
ای پدر فتنه! دعای تو سوخت