مینا گودرزی
شاعر
در صورتی که عاشق تقویم تاریخی
همراه من شو تا شوی تفهیم تاریخی
آنزیم من خوبم فقط! از بس ترشح شد
تاریخ عاصی شد از این آنزیم تاریخی
قوم مغول زایید مثل گاو در تاریخ
پر شد ز گوساله همین اقلیم تاریخی
گوسالهها خوردند کلbook هامان را
نشخوار شد هر عامل تعلیم تاریخی
البته بدتر از مغول هم دیده این اقلیم
یک عده شاه و غده بدخیم تاریخی
آتش زدن توی «گلستان» کار آنها بود
آن قوم غیرقابل تفهیم تاریخی
«چایی» بعد از «ترکمان» هم آی میچسبید
بعد از فشار کار یک تصمیم تاریخی
«بحرین»، طفلک، دختر کور و علیلی بود
تقدیم شوهر گشت! یک تقدیم تاریخی!
وقتی فرار ارجح شود بر هر قراری، پس
«من خسته هستم»، میشود یک جیم تاریخی
اطلس بپوشی یا که زر، کنگر فروشی باز
ای ربع! تو مفلسترین مُفلیم تاریخی!
مریم، مصی، جادوگر و تو! علی برکتالله
وزن غزل کُپ کرده از این تیم تاریخی!
بنده وکالت میدهم در جمع لیدرها
پشتک زدن سهمت شود، تسهیم تاریخی!
حالا که دست از خوش خیالی برنمیداری
ای ربع پا بردار! چون رو سیم تاریخی