در حافظه موقت ذخیره شد...
ترجمه مجدد، چرا نه؟
نگاهی به معایب بمباران ترجمه از یک اثر
اول) ترجمه چندین باره از یک اثر به معنی ترجمه نشدن چندین اثر دیگر است. مسأله اینجاست که این اتفاق دیگر به صورت موردی و برای این کتاب یا آن کتاب نمیافتد بلکه هر کتابی که مهم یا پرفروش محسوب شود وارد مسابقه انتشار خواهد شد. از «اتاقی که اتفاق در آن افتاد» گرفته تا «سرزمین موعود» و از «وصایا» گرفته تا «کلارا و خورشید» هفت هشت ناشر جدی – حداقل هفت هشت ناشر – برای ترجمه کتاب تازه از راه رسیده دست به کار میشوند. حالا مثلاً نمیشد به جای آن ده دوازده ترجمهای از دو اثر اول که هنوز در چاپ نخست ماندهاند ده دوازده کتاب دیگر راهی بازار کرد؟
دوم) مسابقه ترجمه یعنی ترجمه بد. یک وقتی است که ترجمه اول از «خودت باش دختر» صدا میکند و همه میافتند به ترجمه کردنش. یک وقت دیگری هم هست که «وصایا» از مارگارت اتوود منتشر شده و همه ناشرین خیز برداشتهاند که اولین ترجمه از کتاب را راهی بازار کنند. ناگفته مشخص است که ترجمه اول و دوم و حتی سوم به احتمال زیاد پر باشند از غلطهای ترجمه، ویراستاری، نگارشی و غیره. ناشری هم بیرون از این مسابقه و با طمأنینه اثر را ترجمه کرده باشد وقتی به بازار میرسد که بخش عمدهای از بازار هدفش کتاب را قبلاً خواندهاند. یک ترجمه بد را هم خواندهاند، اشکال از این بزرگتر؟
سوم) لزوماً کتاب خوب ترجمه باران نمیشود. بلکه برعکس، هر کتابی که بیشتر سر و صدا راه انداخته باشد، بیشتر هم ترجمه خواهد شد. آثاری که از هر ده تا، هشتتایشان پیشاپیش مقادیری مهمل از یک اینفلوئنسر یا بلاگر خزعبلگو هستند.
چهارم) بمباران ترجمه یعنی گرفتن فضای نویسنده جوان ایرانی. وقتی تمام منابع مالی و روانی ناشر به سمت ترجمه اول شدن یا گرفتن سهمی از بمباران ترجمه باشد طبیعتاً هزینه و وقت حمایت از قلم به دستان جوان ایرانی را نخواهد داشت و چون احتمال شکست در سهمخواهی از ترجمه زیاد هم هست، بنابراین بازگشت سرمایه چنان کند خواهد بود که استعداد ایرانی تا آن زمان اگر تلف نشده باشد، دیوانه را شده است!
بله، فقط همین چهار دلیل باید به اندازه کافی گویا باشند که بدانید چه بازی خطرناکی است این ترجمه بازی!