خواب ناز

فرشته پناهی
شاعر
زیگزاگ و مچاله و سروته،
کج و کوله و قناس می‌خوابم
تا که پایم به حلق کس نرود،
اینچنین بی‌کلاس می‌خوابم
 
پایم از پنجره است آویزان،
جا نداریم قدر یک میهمان
تا شود جای بچه‌هایم باز،
گاه توی ‌تراس ‌می‌خوابم
 
چاره‌ای نیست درد جا تنگی،
لابه‌لای اثاث می‌خوابم
بغل پنجره سه کنج اتاق،
 با توالت مماس می‌خوابم
 
پاسی از شب می‌آیم از سر کار،
تازه باید شوم سوپراستار
بچه‌ها روی دوش بنده سوار،
گاه با التماس می‌خوابم
 
می‌شوم بس که خسته و داغان،
در تنم نیست ‌قدر ارزن جان
لقمه‌ام ناجویده توی دهان،
 خسته و با لباس می‌خوابم
 
خانه‌ام قدر قوطی کبریت،
 در فشار است مغزمان تیلیت
توی رؤیا شده ولی بعضاً
داخل پنت‌هاوس می‌خوابم
 
خوش‌نشینم به قول بعضی‌ها
زده زیر دلم خوشی اما!
 فوبیا دارم از اجاره‌بها،
روز و شب با هراس می‌خوابم
 
صاحب‌خانه را که می‌بینم،
مضطرب، بی‌قرار و غمگینم
بد رقم تشنه‌حال مورفینم
با غم اسکناس می‌خوابم
 
از شما دوستان که مخفی نیست
چون حقوقم به قدر مکفی نیست
بعد پرداخت اجاره‌بها،
 کلهم آس و پاس می‌خوابم
 
سر هر برج می‌شوم پنهان
می‌کنم استتار صدچندان
تا نبیند مرا و نشناسد،
 لاجرم ناشناس می‌خوابم
 
یک دعا می‌کنم بگو آمین،
نپرد خواب ناز مسئولین؟؟!
حل شود معضلات مسکن اگر،
 بنده هم با سپاس می‌خوابم