بوسنی جاده‌ای برای جهاد در راه خدا

مستند «خنجر و شقایق»
سال ساخت: 1371
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تمام شد اما جنگ برای طالب‌زاده تمام نشد. روایت فتح هنوز با حضور آوینی کار می‌کرد و کسی نمی‌دانست زمان زیادی تا شهادت او باقی نمانده است. اما حالا جنگ حق علیه باطل در قلب اروپا علیه مسلمانان بوسنی و هرزگوین آغاز شده بود و ماهیت فراجغرافیایی انقلاب اسلامی اقتضا می‌کرد این بار راویان فتح دوربین‌هایشان را بردارند به بوسنی بروند. اما بوسنی یک جنگ کلاسیک شبیه جنگ ایران و عراق نبود. جنگی داخلی با پس‌زمینه‌های نژادی و دینی خانه به خانه و شهر به شهر را علیه یکدیگر ناامن کرده بود و فیلمبرداری و مستندسازی در چنین شرایطی، آن هم برای گروهی ایرانی نمی‌توانست موضوعی ساده باشد.
طالب‌زاده ماجرای تصمیم‌گیری برای روایت جنگ بوسنی را این طور توضیح می‌دهد: «خاطرم هست که همراه با دوستان در اتاق شهید آوینی بودیم و به ما خبر دادند که آقای جنتی همراه با هیأتی به بوسنی می‌روند. ما نیز اعلام آمادگی کردیم و در نهایت تصمیم گرفتیم که با یک کار رسانه‌ای و تولید فیلم، به این سفر برویم. قبل از این ماجرا، همراه با شهید آوینی یک مستند ۱۰ قسمتی به نام ساعت ۲۵ در امریکا ساخته بودیم که به اتمام رسیده بود. در سفری که به بوسنی داشتیم، به شهرهای مختلف آن رفتیم. خاطرم هست که در روزهای آخر یکی از دوستان پیشنهاد داد که اگر بتوانیم وارد محاصره گراژده بشویم، اتفاقات خوبی رخ می‌دهد، البته شاید هم اتفاقات بدی رخ می‌داد. جاده مرگ دقیقاً مسیر محاصره بود. در نهایت تصمیم گرفتیم که در منطقه بمانیم و قسمت دوم که بخش اصلی مستند بود، ساخته شد. این قسمت مربوط به جنگ بوسنی بود. این سفر برایمان بسیار خاطره‌انگیز بود. قبل از سفر تمام متن نوشتن‌ها، تاریخ‌نگاری‌ها و نوشتن متن اصلی توسط سید مرتضی انجام شده بود و وقتی وارد بوسنی شدیم، در هنگام تصویربرداری‌ها دقیقاً می‌دانستیم که قرار است از چه چیزی تصویر بگیریم.»
«خنجر وشقایق» از همین جا ساخته شد. لابه‌لای درختان کنار جاده‌هایی که همه بوی نسل‌کشی و گورهای دسته‌جمعی می‌دادند و طالب‌زاده می‌آموخت که این مسیر دیگر نمی‌تواند تنها به فیلمبرداری و مستندسازی ختم شود. این تنها یک حرفه نیست بلکه روایت انسانیت است. همین‌ها هم برای اهمیت و جنجالی بودن مستند «خنجر و شقایق» کافی بود. تنها مستندی که مستندسازان ایرانی دست‌کم در دو دهه اول انقلاب درباره یک رویداد بین‌المللی ساخته بودند و آن را از منظر انقلاب اسلامی روایت می‌کردند.
اما مستند با حواشی دیگری هم همراه شد. طالب‌زاده این حواشی را این طور نقل کرده بود: «در سالگرد اول بوسنی، قرار بود که این فیلم پخش بشود. ۴ قسمت از آن را به تلویزیون دادیم اما به تصمیم یک گروهی، ناگهان صدای شهید آوینی حذف شد. دلیل آن را هنوز هم نمی‌دانیم. خود آقای آوینی بسیار ناراحت بود و دوستان نیز تأسف خوردند. این موضوع باعث شد که اعتراضاتی به تلویزیون بشود و در نهایت ۳ نامه بلند در نقد صدا و سیما نوشته شد. این ماجرا به تفحص مجلس از صدا و سیما نیز کشیده شد تا در نهایت منجر به تغییرات مدیریتی شد. این موضوع باعث زلزله مطبوعاتی شد. هنوز هم کسی نمی‌داند که دو صفحه از یکی از نامه‌ها، متن مرتضی است که نوشته شد. آقای نصیری دبیر کیهان می‌گفت که نیمی از آن را به دلیل تند بودن آن حذف کردم تا بتواند چاپ شود. خیلی‌ها پای این موضوع ایستادگی کردند در حالی که می‌توانستند از آن عبور کنند. وقتی افراد مقابله کردند برکت داشت؛ این موضوع می‌تواند درسی برای امروز ما باشد.»
و نادر طالب‌زاده کسی بود که این درس‌ها را از تجربه‌ای به تجربه دیگر با خود حمل می‌کرد و از جنگی به جنگ دیگر، اگر جنگ سخت و کلاسیک روی خاک بود یا جنگ نرم و مدرن در جهان رسانه، این درس‌ها را به کار می‌گرفت. اما مهم‌تر از همه این بود که جهاد در راه خدا برای او پایانی نداشت و از همین دریچه هم به جهان می‌نگریست.